ای نارفیق رفته مرا جا گذاشتی

ای نارفیقِ رفته، مرا جا گذاشتی!؟
رفتی و ساده روی دلی پا گذاشتی؟

امشب ردیف و قافیه سخت است و نیستی
این کار سخت را تو به من وا گذاشتی؟

باید برای از تو نبودن غزل سرود
موضوع تازه ای‌ست به انشا گذاشتی

در پیش چشم خیره‌ی یک شهر ناگهان
پرواز را چنین به تماشا گذاشتی

آسیمه سر حصار قفس را شکسته‌ای
یک مشت پر به کنج قفس جا گذاشتی

حتی غزل به حسرت تو گریه می‌کند
دنیای واژه را به تمنا گذاشتی

گفتی که بار بر دل یاران نمی‌نهم
هرگز دلت نخواسته اما گذاشتی!

#علی_غلامرضایی

✨ 💫
💫 ✨ ✨ ✨ ✨
دیدگاه ها (۱)

بگذار سر به سینه من تا بگویمت اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست...

شادی هایت را برصورت من بریزفروردین من!و اضافه هایش راپست کنب...

چشمان تومعنای تمام جمله های ناتمامی‌ستکه عاشقان جهاندستپاچه ...

وقت طلا نیست وقتزندگی است و هیچ چیز با ارزش تر از زندگی نیست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط