حضرت حافظ روز و شب عاشورا را چنین می بیند
حضرت حافظ روز و شب عاشورا را چنین می بیند:
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت
یعنی:
۱.قدرنشناسی و نادیده گرفتن جایگاه ولایت و پشت ولی زمان را خالی کردن
۲.همدست شدن با دشمنان ولایت
۳.ناگهان چشم باز می کنی و می بینی خانواده بیگناه پیامبر بدست امتش در بیابان وحشتناک کربلا کشته شده و سرهایشان بر بالای نی است!؟
اما ولی شناسان امروز،
هرگز پشت ولی زمان را خالی نخواهند کرد...
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت
یعنی:
۱.قدرنشناسی و نادیده گرفتن جایگاه ولایت و پشت ولی زمان را خالی کردن
۲.همدست شدن با دشمنان ولایت
۳.ناگهان چشم باز می کنی و می بینی خانواده بیگناه پیامبر بدست امتش در بیابان وحشتناک کربلا کشته شده و سرهایشان بر بالای نی است!؟
اما ولی شناسان امروز،
هرگز پشت ولی زمان را خالی نخواهند کرد...
- ۲.۱k
- ۲۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط