داستان ملا نصرالدین و جوانان ابله

داستان ملا نصرالدین و جوانان ابله 📚
یک روز ملا به گرمابه رفته بود تعدادی جوان که در آنجا بودند تصمیم گرفتند سر بسر او بگذارند به همین جهت هر کدام تخم مرغی با خود اورده بودند و رو به ملا کردند و گفتند: ما هر کدام قدقد می کنیم و یک تخم می گذاریم اگر کسی نتوانست باید مخارج حمام دیگران را بپردازد!
ملا ناگهان شروع کرد به قوقولی قوقو! جوانان با تعجب از او پرسیدند ملا این چه صدایی است بنا بود مرغ شوی!
ملا گفت این همه مرغ یک خروس هم لازم دارند! 😂 😂 😄
دیدگاه ها (۷)

- قبله‌ی عالم به سلامت، رعیت گرسنه‌اند، امر ملوکانه چیست؟+ م...

انسان های بزرگقامتشان بلندتر نیستخانه شان بزرگتر نیستثروتشان...

شیوه صحیح مصرف پیتزا در شرایط اقتصادی کنونی

دویست سال پیش وقتی آمریکایی ها در لجن وکثافت زندگی میکردند ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط