امشب از مستی دیدار رخت لبریزم

امشب از مستی دیدار رُخَت لبریزم
مستم و شعر و غزل را سر هم می ریزم

شوق و شور و شعف و شادی و شب بیداری
شکر دیدم به دو چشمم شهِ شورانگیزم

بغلم کن که بریزد تب و دلواپسی ام
تنت آرامش محض و نفست تب ، ریزم

بوسه و شیطنت و مستی و آغوش و نگاه
در کنار تو پر از حس خوش پاییزم

کاش هر شب تو بیایی به سر بالینم
تا ببینی که بدون تو چه باران خیزم

هیچ در دست ندارم که کنم پیشکشت
این تو و این من و این هم غزل ناچیزم...

یادش بخیر🌸❤
یکبارم دعوتم کنی دیگه برنمیگردم یاباهم برمیگردیم😍

‌ ‎‌‌‌‎
دیدگاه ها (۰)

یکی از نشونه های دوست داشتن هم اینطوریه که همه چیزو با طرف م...

 ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌ خس ِخس‌‌‌ ِ آخرین....نفس‌هاے آذر را...

چه حس خوبیه توی شهر غریب اسم شهرت و همشهریاتو ببینی😍😍

دوستان عزیز ۲۰۶ سوار لطفا بخاطر حفظ جان خودتون حدالمکان از ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط