زبانم را نمیفهمی
زبانم را نمیفهمی
نگاهم را نمیبینی
زاشکم بیخبر ماندی و آهم را نمیبینی
سخنها خفته در چشمم
نگاهم صد زبان دارد
سیه چشما!
مگر طرز نگاهم را نمی بینی؟
سیه مژگان من!
موی سپیدم را نگاهی کن
سپید اندام من!
روز سیاهم را نمی بینی
پریشانم
دل مرگ آشیانم را نمی جویی
پشیمانم
نگاه عذر خواهم را نمی بینی
گناهم چیست جز عشق تو؟
روی از من چه می پوشی؟
مگر ای ماه!
چشم بیگناهم را نمی بینی؟....
نگاهم را نمیبینی
زاشکم بیخبر ماندی و آهم را نمیبینی
سخنها خفته در چشمم
نگاهم صد زبان دارد
سیه چشما!
مگر طرز نگاهم را نمی بینی؟
سیه مژگان من!
موی سپیدم را نگاهی کن
سپید اندام من!
روز سیاهم را نمی بینی
پریشانم
دل مرگ آشیانم را نمی جویی
پشیمانم
نگاه عذر خواهم را نمی بینی
گناهم چیست جز عشق تو؟
روی از من چه می پوشی؟
مگر ای ماه!
چشم بیگناهم را نمی بینی؟....
- ۱.۷k
- ۲۶ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط