داستانی از یک سفر عجیب ذوالقرنین و جامعه مطلوب..... (بسی
داستانی از یک سفر عجیب ذوالقرنین و جامعه مطلوب.....
(بسیار زیبا و قابل تامل)
ذوالقرنین پس از مسافرت های طولانی و پیمودن راه ها و مواجهه با اقوام مختلف وارد محیطی شد که در نگاه های اول چیزهای غیر عادی در آن جا مشاهده کرد، مثلا دید قبور مردگان در جلوی منزل هاست ، خانه های مسکونی در و بند ندارد، قدری بیشتر توقف نمود و بررسی کرد. متوجه شد که آن مردم ، مومن به خدا و پیرو یکی از انبیای بزرگ الهی هستند.
جالب آنکه فهمید آنان با روش های خاص و مزایای کم نظیر زندگی می کنند. تصمیم گرفت آنچه را که دیده و از آنها مطلع شده است از آنان پرسش نماید و به عقلشان واقف گردد و چون پرسش ها و پاسخ ها از نتایج پاکی و سریره و حسن سیره حکایت می کند.
به مناسبت بحث برای اطلاع شنوندگان محترم ، در این جا بیشتر از پرسش ها و پاسخ ها ذکر می شود:
ذوالقرنین گفت : ای مردم ! مرا از خبر خود آگاه سازید که من زمین را گشتم . شرق و غربش را، صحرا و دریایش را، جلگه و کوهش را، محیط نور و ظلمتش را دیدم و مانند شما مشاهده ننمودم ، به من بگویید چرا قبور گذشتگانتان جلوی خانه های شماست ؟
گفتند: برای آن که مرگ را فرامش نکنیم و یاد مرگ از دلمان خارج نشود.
پرسید: چرا منزل های شما در ندارد؟
گفتند: برای این که بین ما دزد یا افراد مورد سوءظن وجود ندارد و همه امین و مورد اعتمادند.
پرسید: چرا کسی بر شما فرمانروا نیست .
پاسخ دادند: ما به یکدیگر ستم نمی کنیم تا فرمانروا جلوی ظلم او را بگیرد.
پرسید: چرا بین خود، قاضی و حاکم ندارید؟
گفتند: ما به یکدیگر خصومت نمی کنیم تا نیاز به قاضی باشد.
گفت : چرا از نظر مالی تفاوت ندارید و بعضی بر بعضی برتر نیستید؟
پاسخ گفتند: برای آن که تعاون و عطوفت بین ما هست .
پرسید: چرا با هم نزاع و اختلاف ندارید؟
پاسخ دادند: برای محبت دلمان و رعایت صلاح مابینمان .
پرسید: چرا شما به یکدیگر دشنام نمی گویید و فکر قتل یکدیگر را در سر نمی پروروانید؟
گفتند: برای این که ما با اراده جدی و عزم قاطع بر غرایزمان غلبه کرده ایم و نفس سرکش را با حلم و بردباری مهار نموده ایم .
پرسید: چرا کلمه شما یکی است و راهتان مستقیم است ؟
گفتند: از این جهت است که به هم دروغ نمی گوییم و با یکدیگر خدعه نمی کنیم و بعضی از بعض دیگر غیبت نمی نمایند.
پرسیدند: چرا بین شما فقیر و مسکین نیست ؟
گفتند: از این جهت که ما اموال را به طور مساوی بین خود تقسیم می کنیم .
پرسید: چرا در شما خشونت و غلظت مشاهده نمی شود؟
گفتند: برای فروتنی و تواضعی است که نسبت به هم داریم .
پرسید: چرا خداوند به شما عمر طولانی داده است ؟
گفتند: برای آنکه در عمل ، حق را رعایت می کنیم و بین خود به عدل حکم می نماییم .
ذوالقرنین گفت : ای مردم ! به من بگویید که آیا پدرانتان همانند شما عمل می کردند؟
در پاسخ کارهای پدران خود را این چنین شرح دادند:
به تهیدستان ترحم داشتند، با فقرا مساوات می نمودند، اگر از کسی ستم می دیدند، مشمول عفوش قرار می دادند، و اگر بدی می دیدند عمل ناروای بدکننده را با احسان تلافی می کردند، به علاوه در پیشگاه الهی برای وی استغفار می نمودند، صله رحم داشتند. امانت را به صاحبش برمی گرداندند، گفته افراد را تصدیق می نمودند و آنان را تکذیب نمی کردند و خداوند بر اثر این اعمال ، امور آنان را اصلاح نمود.
ذوالقرنین به آن مردم علاقه مند شد در آن سرزمین سکونت گزید و آن جا ماند تا سرانجام از دار دنیا رفت ...
1- بحارالانوار، ج 12، ص 176.
2- شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق ، ج 2، ص 133.
پیج مسیر ملکوت
http://line.me/ti/p/%40zco6647c
#داستان_های_مذهبی
ذوالقرنین پس از مسافرت های طولانی و پیمودن راه ها و مواجهه با اقوام مختلف وارد محیطی شد که در نگاه های اول چیزهای غیر عادی در آن جا مشاهده کرد، مثلا دید قبور مردگان در جلوی منزل هاست ، خانه های مسکونی در و بند ندارد، قدری بیشتر توقف نمود و بررسی کرد. متوجه شد که آن مردم ، مومن به خدا و پیرو یکی از انبیای بزرگ الهی هستند.
جالب آنکه فهمید آنان با روش های خاص و مزایای کم نظیر زندگی می کنند. تصمیم گرفت آنچه را که دیده و از آنها مطلع شده است از آنان پرسش نماید و به عقلشان واقف گردد و چون پرسش ها و پاسخ ها از نتایج پاکی و سریره و حسن سیره حکایت می کند.
به مناسبت بحث برای اطلاع شنوندگان محترم ، در این جا بیشتر از پرسش ها و پاسخ ها ذکر می شود:
ذوالقرنین گفت : ای مردم ! مرا از خبر خود آگاه سازید که من زمین را گشتم . شرق و غربش را، صحرا و دریایش را، جلگه و کوهش را، محیط نور و ظلمتش را دیدم و مانند شما مشاهده ننمودم ، به من بگویید چرا قبور گذشتگانتان جلوی خانه های شماست ؟
گفتند: برای آن که مرگ را فرامش نکنیم و یاد مرگ از دلمان خارج نشود.
پرسید: چرا منزل های شما در ندارد؟
گفتند: برای این که بین ما دزد یا افراد مورد سوءظن وجود ندارد و همه امین و مورد اعتمادند.
پرسید: چرا کسی بر شما فرمانروا نیست .
پاسخ دادند: ما به یکدیگر ستم نمی کنیم تا فرمانروا جلوی ظلم او را بگیرد.
پرسید: چرا بین خود، قاضی و حاکم ندارید؟
گفتند: ما به یکدیگر خصومت نمی کنیم تا نیاز به قاضی باشد.
گفت : چرا از نظر مالی تفاوت ندارید و بعضی بر بعضی برتر نیستید؟
پاسخ گفتند: برای آن که تعاون و عطوفت بین ما هست .
پرسید: چرا با هم نزاع و اختلاف ندارید؟
پاسخ دادند: برای محبت دلمان و رعایت صلاح مابینمان .
پرسید: چرا شما به یکدیگر دشنام نمی گویید و فکر قتل یکدیگر را در سر نمی پروروانید؟
گفتند: برای این که ما با اراده جدی و عزم قاطع بر غرایزمان غلبه کرده ایم و نفس سرکش را با حلم و بردباری مهار نموده ایم .
پرسید: چرا کلمه شما یکی است و راهتان مستقیم است ؟
گفتند: از این جهت است که به هم دروغ نمی گوییم و با یکدیگر خدعه نمی کنیم و بعضی از بعض دیگر غیبت نمی نمایند.
پرسیدند: چرا بین شما فقیر و مسکین نیست ؟
گفتند: از این جهت که ما اموال را به طور مساوی بین خود تقسیم می کنیم .
پرسید: چرا در شما خشونت و غلظت مشاهده نمی شود؟
گفتند: برای فروتنی و تواضعی است که نسبت به هم داریم .
پرسید: چرا خداوند به شما عمر طولانی داده است ؟
گفتند: برای آنکه در عمل ، حق را رعایت می کنیم و بین خود به عدل حکم می نماییم .
ذوالقرنین گفت : ای مردم ! به من بگویید که آیا پدرانتان همانند شما عمل می کردند؟
در پاسخ کارهای پدران خود را این چنین شرح دادند:
به تهیدستان ترحم داشتند، با فقرا مساوات می نمودند، اگر از کسی ستم می دیدند، مشمول عفوش قرار می دادند، و اگر بدی می دیدند عمل ناروای بدکننده را با احسان تلافی می کردند، به علاوه در پیشگاه الهی برای وی استغفار می نمودند، صله رحم داشتند. امانت را به صاحبش برمی گرداندند، گفته افراد را تصدیق می نمودند و آنان را تکذیب نمی کردند و خداوند بر اثر این اعمال ، امور آنان را اصلاح نمود.
ذوالقرنین به آن مردم علاقه مند شد در آن سرزمین سکونت گزید و آن جا ماند تا سرانجام از دار دنیا رفت ...
1- بحارالانوار، ج 12، ص 176.
2- شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق ، ج 2، ص 133.
پیج مسیر ملکوت
http://line.me/ti/p/%40zco6647c
#داستان_های_مذهبی
۱.۳k
۱۱ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.