وقتی که من عاشق شدم با جان و دل یارت شدم
وقتی که من عاشق شدم با جان و دل یارت شدم
مهمان رویایم شدی از غم نگهدارت شدم
یک لحظه غفلت کرده ام از چشم ساحر گونه ات
قدیسه ی معبد شدی تا من هوادارت شدم
تنها درخت باغ دل آفت رسیده بر تنش
رحمی بکن بر حال من ، حالا که بیمارت شدم
فاتح تویی در جنگ ما من خسته از میدان غم
زندان شدم در چشم تو ، آیا سزاوارت شدم ؟
حک میکنم بر لوح دل دنیا ببیند عشق ما
یوسف شدی در مصر من ،با دل خریدارت شدم
با چشم تب دارم تو را از پیله بیرون میکشم
شاید که با پروانگی در فکر گلزارت شدم
با آتشی سوزانده ای از عمق جان ، با اینهمه
باور نکن روزی اگر گفتند بیزارت شدم
مهمان رویایم شدی از غم نگهدارت شدم
یک لحظه غفلت کرده ام از چشم ساحر گونه ات
قدیسه ی معبد شدی تا من هوادارت شدم
تنها درخت باغ دل آفت رسیده بر تنش
رحمی بکن بر حال من ، حالا که بیمارت شدم
فاتح تویی در جنگ ما من خسته از میدان غم
زندان شدم در چشم تو ، آیا سزاوارت شدم ؟
حک میکنم بر لوح دل دنیا ببیند عشق ما
یوسف شدی در مصر من ،با دل خریدارت شدم
با چشم تب دارم تو را از پیله بیرون میکشم
شاید که با پروانگی در فکر گلزارت شدم
با آتشی سوزانده ای از عمق جان ، با اینهمه
باور نکن روزی اگر گفتند بیزارت شدم
۹.۷k
۰۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.