بی تو طوفان زده دشت جنونم

بی تو طوفان زده دشت جنونم
صید افتاده بخونم
تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم ؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم،
تا خم کوچه بدنبال تو لغزید نگاهم،
تو ندیدی!
نگهت هیچ نیفتاد براهی که گذشتی .
چون در خانه ببستم ،دگر از پای نشستم ،
گوئیا زلزله آمد ،
گوئیا خانه فرو ریخت سر من
بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدائی
برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی
تو همه بود و نبودی ،
تو همه شعر و سرودی
چه گریزی ز بر من ؟که ز کویت نگریزم
گر بمیرم ز غم دل ،به تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدائی ؟
نتوانم ، نتوانم
بی تو من زنده نمانم ...

#هما_میرافشار
دیدگاه ها (۲)

درون هر یک از ما عصاره ای خاص نهفته استعصاره ای که منشا آن ا...

برای پیدا کردن دوستباید یک چشمت را ببندیو برای نگه داشتن آن ...

من به خوبی ها نگاه کردم و عوض شدممن به خوبی ها نگاه کردمچرا ...

مرا دارد بلای عشقت از رنج جهان ایمنبه فضل خویش ایزد آن بلا ر...

🌱🍒بی تو طوفان زده‌ی دشت جنونم صید افتاده به خونم تو چه سان م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط