آن شب شب بیست و هفتم رجب بود محمد غرق در اندیشه بود

آن شب ، شب بیست و هفتم رجب بود، محمد غرق در اندیشه بود
که ناگهان صدایی گیرا و گرم در غار پیچید:
بخوان! بخوان به نام پروردگارت که بیافرید، آدمی را از لخته خونی آفرید
بخوان که پروردگار تو ارجمندترین است،
همو که با قلم آموخت و به آدمی آنچه را که نمی‌دانست بیاموخت
#عید_مبعث_مبارک #مبعث_آغاز_تعالی_انسان #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
دیدگاه ها (۱)

#عید_مبعث_مبارک #مبعث_آغاز_تعالی_انسان #اللهم_صل_علی_محمد_و_...

ما را تو صفا ده به صفای صلواتهمراه ملک شو به نوای صلواتگلزار...

🌷 #جهش_تولید #کرونا_را_با_مدد_الهی_شکست_میدهیم #سین_هشتم_سرد...

🌷 #جهش_تولید #کرونا_را_با_مدد_الهی_شکست_میدهیم #سین_هشتم_سرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط