ایشون مارگارت میچله.
ایشون مارگارت میچله.
سال ۱۹۲۶ شوهرش از دست کتابایی که میخونده خسته میشه (چون آوردنشون از کتابخونه با ایشون بوده) و بهش میگه: «پِگی [جون مادرت] ول کن! بهجای اینهمه کتاب خوندن، بشین یکی بنویس!»
ایشونم یکی مینویسه و میشه رمان "بر باد رفته"!
نتیجه: پشت هر زن موفقی، یک مرد تنبلم هست 😂
سال ۱۹۲۶ شوهرش از دست کتابایی که میخونده خسته میشه (چون آوردنشون از کتابخونه با ایشون بوده) و بهش میگه: «پِگی [جون مادرت] ول کن! بهجای اینهمه کتاب خوندن، بشین یکی بنویس!»
ایشونم یکی مینویسه و میشه رمان "بر باد رفته"!
نتیجه: پشت هر زن موفقی، یک مرد تنبلم هست 😂
۲.۶k
۲۲ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.