وقتی تو مدرسه برات قلدری میکردن
وقتی تو مدرسه برات قلدری میکردن...
P¹²
+داستان آشنایی؟
بومگیو:یه روز بارونی بود، من یونجون و سوبین رفته بودیم جنگل.
-اونجا گم شدیم، گوشی هامون آنتن نمیداد و اینترنت کار نمیکرد.
بومگیو:عملا مرگمون حتمی بود ولی یه عمارت پیدا کردیم، رفتیم داخلش و در کمال تعجب....
-قاب عکس های من خانواده ام و اجدادم روی دیوار ها بود، ما اونجا کای و ته هیون رو دیدیم، اون خونه....کثیف ترین مکان ممکن.....همه جاش داغون و خراب بود
بومگیو:خودمو به زور رسوندیم و برگشتیم پیش خانواده ی سوبین
-اون عمارت خانوادگی ما بود
بومگیو:اونا عمارت رو به ما سپردن....بعد از آشنا شدن ما با جونا یونا و میا، رفتیم عمارت....دخترا داخل خونه رو تمیز میکردن و ما پسرا جاده رو صاف و علامت گذاری کردیم و در جدید برای ورودی نصب کردیم.
P¹²
+داستان آشنایی؟
بومگیو:یه روز بارونی بود، من یونجون و سوبین رفته بودیم جنگل.
-اونجا گم شدیم، گوشی هامون آنتن نمیداد و اینترنت کار نمیکرد.
بومگیو:عملا مرگمون حتمی بود ولی یه عمارت پیدا کردیم، رفتیم داخلش و در کمال تعجب....
-قاب عکس های من خانواده ام و اجدادم روی دیوار ها بود، ما اونجا کای و ته هیون رو دیدیم، اون خونه....کثیف ترین مکان ممکن.....همه جاش داغون و خراب بود
بومگیو:خودمو به زور رسوندیم و برگشتیم پیش خانواده ی سوبین
-اون عمارت خانوادگی ما بود
بومگیو:اونا عمارت رو به ما سپردن....بعد از آشنا شدن ما با جونا یونا و میا، رفتیم عمارت....دخترا داخل خونه رو تمیز میکردن و ما پسرا جاده رو صاف و علامت گذاری کردیم و در جدید برای ورودی نصب کردیم.
- ۳.۰k
- ۱۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط