شنیدم ک چون قو زیبا بمیرد

شنیدم کہ چون قوے زیبا بمیرد
فریبنـده زاد و فریبـا بمیرد

شب مرگ تنہا نشیند بہ موجے
رود گوشہ اے دور و تنہا بمیرد

در آن گوشہ چندان غزل خواند آن شب
کہ خود در میان غزلہــا بمیرد

گروهے بر آنند کاین مرغ شیدا
کجا عاشقے کرد، آنجـا بمیرد

شب مرگ از بیم، آنجـا شتـابد
کہ از مرگ غافل شود تا بمیرد

من این نکتہ گیرم کہ باور نکردم
ندیدم کہ قویے بہ صحـرا بمیرد

چو روزے ز آغوش دریا برآمد
شبے هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریاے من بودے آغوش وا کن
کہ مےخواهد این قوے زیبا بمیرد.
تودریاےمن بودے!

#افسوس

#دکتر_مہدے_حمیدے_شیرازے
دیدگاه ها (۷)

آمدم با بوسه بیدارش کنم رویم نشداز هوای ِ عشق سرشارش کنم روی...

❣❣ب توگفتم نروے!...گفتم ای دل، نروی؟خار شوی، زار شویبر سرِ آ...

گاهی چه بی گناه، دلت پیر میشوداینجا همان دمی است که زود دیر ...

وحشت از عشق که نه ، ترسم از فاصله هاستوحشت از غصه که نه ، تر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط