پرندهی غمگین دلم

پرنده‌ی غمگین دلم
اندوه را بال می‌زند
برای پریدن از دیوار بلند غرور

ای دور افتاده از من
به کدامین اعجاز
گرم شود تن زمستانی‌ام
اینگونه که می‌لرزم
از برودت تنهایی

#آناا_کیاجمالی
دیدگاه ها (۰)

چو خویش جان خود جان تو دیدمزِ خویشان بهر تو بیگانه گشتم... #...

مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خَلقدوستان ما بیازردند یار خوی...

هر روز دلم در غم تو زارتر است وز من دل بی رحم تو بیزارتر است...

عین کسی که در تمام تناسخ هایشفاحشه ای غمگین بودهو مجسمه ی بر...

‏‍خسته جانی هستمکه تنم رنجور ناملایمات زندگی ستاز روزهای سخت...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط