پارزو پارت ۶ دیگه🤧🥺
پارزو پارت ۶ دیگه🤧🥺
ا.ت ویو
نه نه اشتباه گرفتم
&خانم ا.ت
_بله سون جه
& کجایین آقا آنقدر منتظرتونن
_الان میام
ا.ت سریع پاشد لباساشو درست کرد با همون یک کشی که دور دستش بود موهاشو بست و چتری هاشو انداخت بیرون
هوفففف باز چیکارم داره
داشتم میرفتم که صدای جیغ اومد شبیه جیغ یونجی بود و...چی
یونجیااااا
سریع رفتم توی حیاط یونجی رو دیدم که دستاشو بسته بودن
_یونجیااااا (گریه)
ا.ت سریع اومد جلوی یونجی نشست به نگهبانا گفت ازش دور شن
& ا.ت تو اینجا چیکار میکنی؟؟,
_خودت چرا اینجایی ؟
& کسی نبود دوربین هارو چک کنه خودم
رفتم چک کردم تا دیدم آوردنت اینجا خیلی دلم برات تنگ شده بود(گریه)
_یونجیااا نباید تنها میومدی ( گریه)
ویو یونجی
با ا.ت گریه میکردیم که چشم خورد به....چی اون سون جه؟؟
سون جه سریع روشو اون طرف کرد
(علامت یونجی-و علامت سون جه رو & میکنم)
&نه اشتباه گرفتی
یونجی سریع رفت بغلش
-سون جه میدونی چند وقته ندیدمت تو چرا اینجایی
& یونجی م..من
_مافباست
-چی سون جه درست شنیدممم؟؟
یونجی سریع از بغل سون که اومد بیرون رفت جای ا.ت
& یونجی م...من
همه چی بد بود تا وقتی که جیسونگ اومد و بد تر شد
اینجا چه خبرهههه(داد),
(علامت نگهبانان)٫
٫قربان این دختر اومده بود که ا.ت رو فراری بده
چییییی؟سریع زندانیش کنید
_ چی نه
ا.ت یونجی رو پشت سرش قایم کرد
_ نمیزارم دوستمو ببری
پس خودت میری اتاق شکنجه
_ باشه میرم
-ا.ت
_ اون اتاق شکنجه کجاست
ا.ت ویو
خیلی ترسیده بودم ولی تظاهر میکردم خیلی شجاعم
از پیش بر نمیای
_ چرا میام
خودتت خواستی
جیسونگ دستمو گرفت بردم توی یک اتاق
اینجاست
اون اتاق یه عالمه شلاق داشت روی زمین پر خون بود خیلی ترسیده بودم ولی رفتم جلو
مطمئنی؟؟
_ اره من حاظرم جونمم فدای دوستم کنم
ا.ت پشتش به جیسونگ بود
میخوام شلاق بزنم ها؟؟
_ باشه
جیسونگ اومد جلو دستشو گزاشت رو سر ا.ت
تو خیلی کوچیکی که بخوای شلاق بخوری (نیشخند) من اونقدر ها هم بی رحم نیستم ولی قشنگ معلوم بود ترسیدی
_ نه من نترسیدم
خیلی لجبازی
_میدونم
جیسونگ کمر ا.ت رو گرفت کشید طرف خودش
حالا چی نمیترسی؟
ا.ت جیسونگ رو هل داد اونطرف
اره دیگه لجبازی نکن که دیگه فهمیدی چی میشه(من بودم از خدامم بود)
ا.ت بدو بدو رفت جای یونجی
- ا.ت خوبی صدمه ندیدی
_ نه خوبم
- ببخشید به خاطر من داری درد میکشی(گریه)
_نه یونجی با من هیچکار نکرد
هی شما دوتا تو یه یک اتاق هستین
+ راستی فکر نکنی من دیگه خیلییی مهربونم فهمیدی؟؟؟
.........
جا نیست
شرط۵ لایک ۱۲ کامنت
میدونین شرط هم نرسه من میزارم 🙂🤝
ا.ت ویو
نه نه اشتباه گرفتم
&خانم ا.ت
_بله سون جه
& کجایین آقا آنقدر منتظرتونن
_الان میام
ا.ت سریع پاشد لباساشو درست کرد با همون یک کشی که دور دستش بود موهاشو بست و چتری هاشو انداخت بیرون
هوفففف باز چیکارم داره
داشتم میرفتم که صدای جیغ اومد شبیه جیغ یونجی بود و...چی
یونجیااااا
سریع رفتم توی حیاط یونجی رو دیدم که دستاشو بسته بودن
_یونجیااااا (گریه)
ا.ت سریع اومد جلوی یونجی نشست به نگهبانا گفت ازش دور شن
& ا.ت تو اینجا چیکار میکنی؟؟,
_خودت چرا اینجایی ؟
& کسی نبود دوربین هارو چک کنه خودم
رفتم چک کردم تا دیدم آوردنت اینجا خیلی دلم برات تنگ شده بود(گریه)
_یونجیااا نباید تنها میومدی ( گریه)
ویو یونجی
با ا.ت گریه میکردیم که چشم خورد به....چی اون سون جه؟؟
سون جه سریع روشو اون طرف کرد
(علامت یونجی-و علامت سون جه رو & میکنم)
&نه اشتباه گرفتی
یونجی سریع رفت بغلش
-سون جه میدونی چند وقته ندیدمت تو چرا اینجایی
& یونجی م..من
_مافباست
-چی سون جه درست شنیدممم؟؟
یونجی سریع از بغل سون که اومد بیرون رفت جای ا.ت
& یونجی م...من
همه چی بد بود تا وقتی که جیسونگ اومد و بد تر شد
اینجا چه خبرهههه(داد),
(علامت نگهبانان)٫
٫قربان این دختر اومده بود که ا.ت رو فراری بده
چییییی؟سریع زندانیش کنید
_ چی نه
ا.ت یونجی رو پشت سرش قایم کرد
_ نمیزارم دوستمو ببری
پس خودت میری اتاق شکنجه
_ باشه میرم
-ا.ت
_ اون اتاق شکنجه کجاست
ا.ت ویو
خیلی ترسیده بودم ولی تظاهر میکردم خیلی شجاعم
از پیش بر نمیای
_ چرا میام
خودتت خواستی
جیسونگ دستمو گرفت بردم توی یک اتاق
اینجاست
اون اتاق یه عالمه شلاق داشت روی زمین پر خون بود خیلی ترسیده بودم ولی رفتم جلو
مطمئنی؟؟
_ اره من حاظرم جونمم فدای دوستم کنم
ا.ت پشتش به جیسونگ بود
میخوام شلاق بزنم ها؟؟
_ باشه
جیسونگ اومد جلو دستشو گزاشت رو سر ا.ت
تو خیلی کوچیکی که بخوای شلاق بخوری (نیشخند) من اونقدر ها هم بی رحم نیستم ولی قشنگ معلوم بود ترسیدی
_ نه من نترسیدم
خیلی لجبازی
_میدونم
جیسونگ کمر ا.ت رو گرفت کشید طرف خودش
حالا چی نمیترسی؟
ا.ت جیسونگ رو هل داد اونطرف
اره دیگه لجبازی نکن که دیگه فهمیدی چی میشه(من بودم از خدامم بود)
ا.ت بدو بدو رفت جای یونجی
- ا.ت خوبی صدمه ندیدی
_ نه خوبم
- ببخشید به خاطر من داری درد میکشی(گریه)
_نه یونجی با من هیچکار نکرد
هی شما دوتا تو یه یک اتاق هستین
+ راستی فکر نکنی من دیگه خیلییی مهربونم فهمیدی؟؟؟
.........
جا نیست
شرط۵ لایک ۱۲ کامنت
میدونین شرط هم نرسه من میزارم 🙂🤝
۳.۱k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.