گاه در گستره ی بی پایان هستی

گاه در گستره ی بی پایان هستی
دو روح از یک نور زاده میشوند؛
و هر چند در جهان خاکی از هم جدا می‌افتند
در اعماق خویش همیشه
زمزمه ی حضور یکدیگر را می‌شنوند

وقتی سرانجام دوباره هم مسیر میشوند

زمان از حرکت می ایستد
و زمین نفسی تازه میکشد
در نگاهشان شناختی نهفته است
که عقل درکش نمیکند
چون این عشق از دل روح بر می خیزد
نه از تمنای تن

آنها یکدیگر را نمی طلبند
بلکه به یاد میآورند
و در این یاد جهان معنای دیگری می یابد؛
عشقشان عبادت است
حضورشان دعا
و سکوت شان صدای خدا
چنین پیوندی را
نه میتوان تملک کرد نه از دست داد.
زیرا از جنس ابدیت است.

اگر روزی روحی را دیدی که
در چشمانش خانه ی خودت را یافتی
بدان که او نیمه ی جاودانه ی توست
و عشق میان شما عهدیست بسته
در پیشگاه نور ..



.
.
.
#عاشقانه
#ویسگون
#دلنوشته
#روان‌شناسی
#جامعه_شناسی
دیدگاه ها (۰)

در زندگی لحظه ای فرا میرسد که سکوت دیگر نشانه ی توانایی و خر...

لازم نیست دنبال کسی بروی تا دیده شوی همانجا که هستی بمان و ب...

در ژرفای وجود هر انسانی گلادیاتوری خاموش است؛ نه در میدان خو...

عجیب نیست که هر یک از ما در ذهن دیگران با هزار چهره ی متفاوت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط