از درد کهنه ای که مداوا نمیشود
از درد کهنه ای که مداوا نمیشود
یا میشود گلایه کنم یا نمیشود
اینک سلام حضرت عیسی تر از مسیح
لطفت نگو که شامل ماها نمیشود
ای من فدای پنجره فولاد چشمهات
از بغض من چرا گرهی وا نمیشود؟
یوسف ترین عزیز !مرا تا خودت بخوان
هرچند این غریبه زلیخا نمیشود
یا میشود گلایه کنم یا نمیشود
اینک سلام حضرت عیسی تر از مسیح
لطفت نگو که شامل ماها نمیشود
ای من فدای پنجره فولاد چشمهات
از بغض من چرا گرهی وا نمیشود؟
یوسف ترین عزیز !مرا تا خودت بخوان
هرچند این غریبه زلیخا نمیشود
- ۹۸۴
- ۲۸ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط