پارت⁷
پارت⁷
م̶ن̶ ع̶ا̶ش̶ق̶ ت̶و̶ ش̶د̶م
سوکیونگ《با نفس نفس زدن بیدار شدم
باز همون کابوس رو دیدم
هوف بیخیال
نگاه ساعت کردم
ساعت ۶:۳۵ بود
بلند شدم و رفتم یه دوش گرفتم
بعدش صبحونه خوردم و تصمیم گرفتم برم لباس بپوشم
سعی کردم یه لباس خوب بپوشم
(عکس لباسش میزارم)
رفتم توی یکی از اتاق های مهمان و لباسم عوض کردم
یه نامه هم برای بچه ها گذاشتم و رفتم
سوکیونگ《بزار یه زنگ به مامانم اینا بزنم
الو مامان؟
مامان نمیخواید بیاید خونه
راستی بچه ها دیشب اومدن پیش من
مامان.س《ببخشید نتونستم بهت خبر بدم
بابات میخواد یه خونه بگیره که من و اون توش زندگی کنیم
توهماونجا باشی
یهویی تصمیم گرفت نتونستم زنگت بزنم
سوکیونگ《تعجب کردم
بابام ک نمیزاشت من تنها تا سوپری برم
حالا میخواد جدا بشیم
باشه مامان
من باید برم خدافظ
مامانس《خدافظ..مواظب خودت باش
سوکیونگ《عجیبه
رسیدم به کمپانی
بوگوم رو دیدم
ودفف بوگوم کی اومدی توکه خاب بودی
بوگوم《میدونم میدونم
حالا ولش کن وقت نداریم بدووو بریم
دست سوکیونگ رو گرفتم و محکم دوییدیم
سوکیونگ《باشه آروم باششش
توی راه شوگارو دیدم
با تعجب نگاه میکرد
رسیدیم به اتاق پی دی نیم
بوگوم سریع در زد
باهم وارد شدیم
پی دی نیم《اوه خوش اومدید بچه ها
خوش اومدی سوکیونگ
خوش اومدی بوگوم
بوگوم و سوکیونگ《ممنون
سوکیونگ《رئیس راستش من و بوگوم و چندتا از دوستامون میخواستیم یه گروه بشیم
خواستیم اول ببینیم قبول میکنید با نه
پی دی نیم《واقعا؟پس عالیه
ماهم به یه گروه نیاز داشتیم
عالیه
چندنفرید؟
سوکیونگ《 ۶ نفر
۳ دختر و ۳ پسر
پی دی نیم《خوبه
خوب اونا کجان؟
سوکیونگ《خوب الان میان میان
پی دی نیم《خوب شما برین توی اتاق رو به رو تست بدین
هر آهنگی که بلدین رو بگید تا ببینیمصداتون خوبه یا نه
بوگوم و سوکیونگ《چشم
م̶ن̶ ع̶ا̶ش̶ق̶ ت̶و̶ ش̶د̶م
سوکیونگ《با نفس نفس زدن بیدار شدم
باز همون کابوس رو دیدم
هوف بیخیال
نگاه ساعت کردم
ساعت ۶:۳۵ بود
بلند شدم و رفتم یه دوش گرفتم
بعدش صبحونه خوردم و تصمیم گرفتم برم لباس بپوشم
سعی کردم یه لباس خوب بپوشم
(عکس لباسش میزارم)
رفتم توی یکی از اتاق های مهمان و لباسم عوض کردم
یه نامه هم برای بچه ها گذاشتم و رفتم
سوکیونگ《بزار یه زنگ به مامانم اینا بزنم
الو مامان؟
مامان نمیخواید بیاید خونه
راستی بچه ها دیشب اومدن پیش من
مامان.س《ببخشید نتونستم بهت خبر بدم
بابات میخواد یه خونه بگیره که من و اون توش زندگی کنیم
توهماونجا باشی
یهویی تصمیم گرفت نتونستم زنگت بزنم
سوکیونگ《تعجب کردم
بابام ک نمیزاشت من تنها تا سوپری برم
حالا میخواد جدا بشیم
باشه مامان
من باید برم خدافظ
مامانس《خدافظ..مواظب خودت باش
سوکیونگ《عجیبه
رسیدم به کمپانی
بوگوم رو دیدم
ودفف بوگوم کی اومدی توکه خاب بودی
بوگوم《میدونم میدونم
حالا ولش کن وقت نداریم بدووو بریم
دست سوکیونگ رو گرفتم و محکم دوییدیم
سوکیونگ《باشه آروم باششش
توی راه شوگارو دیدم
با تعجب نگاه میکرد
رسیدیم به اتاق پی دی نیم
بوگوم سریع در زد
باهم وارد شدیم
پی دی نیم《اوه خوش اومدید بچه ها
خوش اومدی سوکیونگ
خوش اومدی بوگوم
بوگوم و سوکیونگ《ممنون
سوکیونگ《رئیس راستش من و بوگوم و چندتا از دوستامون میخواستیم یه گروه بشیم
خواستیم اول ببینیم قبول میکنید با نه
پی دی نیم《واقعا؟پس عالیه
ماهم به یه گروه نیاز داشتیم
عالیه
چندنفرید؟
سوکیونگ《 ۶ نفر
۳ دختر و ۳ پسر
پی دی نیم《خوبه
خوب اونا کجان؟
سوکیونگ《خوب الان میان میان
پی دی نیم《خوب شما برین توی اتاق رو به رو تست بدین
هر آهنگی که بلدین رو بگید تا ببینیمصداتون خوبه یا نه
بوگوم و سوکیونگ《چشم
۲۲.۹k
۲۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.