نه چتر با خود داشت

نه چتر با خود داشت
نه روزنامه،
نه چمدان.
عاشق اش شدم ...
از کجا باید می دانستم
مسافر است ؟!

مژگان_عباسلو
#deep_feeling
دیدگاه ها (۱)

به جهنم که نیستی!مگر مغول هایک قرن تمام حمله نکردند ؟مگر نگ...

هرگز جرات نوشتنشعرهایی که راجع به توستو در ذهنم زندگی می کنن...

ای عم ســــو هپـــےچون فندق خاله میادواقعا خیلی حس خوبیه☺نصف...

زندگی، مثلِ یک استکان چای است. به ندرت پیش می آید که هم رنگش...

عاشق شدم، کاش ندونهدست دلم رو نخونهاگه بدونه می دونم، دیگه ب...

#مسافرراه عمر پر شده از سنگلاخو من بر می دارم قدم هایم رابا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط