پارت۸

پارت۸
_تو خیلی خوشگل شدی
+جین،تو جدی هستی ؟
_چرا جدی نباشم ؟
+چون اخه همیشه تو بجز خودت به کس دیگه ای نمیگی خوشگل
_حالا دیدی که گفتم
تهیونگ:بسه
+باشه،کوک کجاست ؟
تهیونگ:از صبح خونه نیومده
+بهتر(زیر لب)
تهیونگ:شنیدما
+گفتم که بشنوید
_ناهار خوردی ؟
+نه هنوز
_بیا من جاجانگمیون (اسم غذای کره ای )درست کردم
+ایول ،خیلی وقته نخوردم
_بیا الان بخور
+باش
«بعد از ناهار»
تهیونگ:امشب به مناسبت تولد پدر بزرگ همه خونه ی اون دعوتیم
+اها
_باید دوباره لباس مهمونی بپوشمممممم
+(خنده)
_یااااااااا به چی میخندی ؟
+ه..یچی(خنده)
_بامزه بازی بسه، ته ساعت چند باید بریم ؟
تهیونگ:۶
_خوبه ،الان ساعت۵ شتتتتتت،من برم حاضر شم
+منم برم
تهیونگ:منم میام ‌وایسید
«یک ربع به شش»
تهیونگ:چرا نمیاد؟
_نمیدونم
تهیونگ:ا/تتتتتتتتتتتتت
+اومدم
تهیونگ:لباست خیلی خوشگله
+مرسی داداشیییی
_نمیخاید بریم ؟
+چرا بریم
«خونه ی پدر بزرگ»
«ا/ت ویو»
رسیدیم همه اونجا بود همه حتی کوک رفتم پیش مینسا
مینسا :سلام خررر
+درددد ،عن کر شدم
مینسا:کر بودی
+الا…
‌پدر.ب(علامت پدر بزرگ)همه رو امشب جمع کردم نه بخاطر تولد بخاطر یک چیز دیگه ازدواج نوه هام
همه:چیییییی
پدر.ب:حرف نباشه ،همین که گفتم
همه:چشم
ایلا(دختر خاله ی ا/ت اینا)کی با کی ازدواج میکنه؟
پدر.ب:…….
( این ماله پیج قبله)