به چنگ آوردهام گیسوی معشوقی خیالی را

به چنگ آورده‌ام گیسوی معشوقی خیالی را
خدا از ما نگیرد نعمت آشفته حالی را

خدا را شکر امشب هم حریفی پیش رو دارم
که با او میتوان نوشید ساغرهای خالی را

مرا در بر بگیر ای مهربان! هرچند میدانم
ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را

زِ مستی فاش میگویم تو را بوسیده‌ام اما
کسی باور ندارد حرف مست لااُبالی را

من آن خاکم که روزی بستر رودی خروشان بود
کنار چشمه بشکن بغض این ظرف سفالی را

#فاضل_نظری
#غزل
دیدگاه ها (۱)

چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشیتو صنم نمی‌گذاری که مرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط