هر قدر میرفتم جلو

.
.
هر قدر میرفتم جلو
تا بعدش و مجهولشم
اونقدر رفتم که فقط
ادامه شو محکومشم
ترس از رسیدن که نبود
خسته از این تکراریم
درد از تمامه رفتنه
تا کی درون بازی م
من می‌نویسم قصه مو
شاید برات مجهولیه
اینکه نمیدونی من و
حتماً دیگه معمولیه
این تکه از عمر منه
می‌ره بدون آخری
اینها رو گفتم که بگم
میرم تا از یادم بری...!!!
.
.
ترانه از
محمد اکبرجانی
.
🎀🎀🎀
دیدگاه ها (۰)

..بهت میدم من این قلبماگر میشه بگیر از منیه رویای درون مرده ...

..گفتم که بد میشه برامچشماتو می‌بندی به رومتلخ میشه این هر ل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط