WISH MEET YOU

WISH MEET YOU
PART 12







( چند ساعت بعد)
میها. ( ومد تو آشپزخونه)
اجوما. بفرمایید بانو چیزی نیاز دارید
میها. نه... هر وقت غذا حاضر شد بلا فاصله میز رو بچینید به غیر از ارباب ما مهمان هم داریم
اجوما. چشم بانو خیالتون راحت
میها. من بهت اعتماد دارم میدونم کارت عالیه
اجوما. نظر لطف شماس بانوی من
میها. ( سری تکون داد و رفت
اجوما. ا/تتت؟
ا/ت. بله اجوما
اجوما. کار آشپزخونه تقریبا تمومه و باقیش رو خودمون انجام میدیم تو برو لباس رو ببر کنار چشمه و بشور
ا/ت. چشم
( ادمین. اجوما بهش گفت که لباس ها رو از کجا برداره و بعد رفت کنار چشمه تا لباس ها رو بشوره حدود 1 ساعت داشت لباس ها رو میشست تا اینکه یکی از لباس ها از دستش در رفت و چون شدت آب تقریبا زیاد بود اب پیرهن رو برد ا/ت ترسیذ از اینکه تازه کارش رو شروع نکرده همه ازش نا امید بشن و قضاوتش کنن و از ون مهم تر تبیهش کنن ترسید و پرید تو اب ون تونست لباس رو بگیره اما به خاطر شدت آب نتونست از آب بیرون بیاد ا/ت خیلی ترسیده بود و داد میزد و کمک میخاست اما هبچ کس ون نزدیکی نبود تا اینکه چند لحظه بعد صدای پای اسب ومد ا/ت صدا رو شنید و بلندتر داد زد و کمک خواست فردی که سوار اسب بود صدای ا/ت رو شنید و به طرف چشمه ومد و با اسب قدرتمندش به درون آب رفت....
مرد. هعیی دختر دست منو بگیر
ا/ت. به زور خودش رو بالا نگه میداشت و سعی کرد دست مرد رو بگیره
مرد.( خم شد و دست ا/ت رو گرفت و کشیدش بالا و نشوندشون رو اسب و از آب بیرون ومد
ا/ت. خیلی ممنونم ( نفس نفس میزد
مرد. ا/ت رو از اسب پیاده کرد
مرد. تو کی هستی دختر نزدیک بود خودت رو دستی دستی به کشتن بدی
ا/ت. من چویی ا/ت خدمتکار عمارت ارباب جئون هستم ومده بودم لباس ها رو بشورم که یکی از لباس ها از دستم در رفت خواستم لباس رو بگیرم اما جریان اب خیلی زیاد بود و نتوتستم خودمو کنترل کنم.... ازتون ممنونم که نجاتم دادین.... میتونم ایم نجات دهندمو بدونم؟
مرد.. .بازم جئون....... من کیم تهیونگ ارباب روستای نایان هستم..... از این به بعد بیشتر مراقب باش دختر
ا/ت. او.. ببخشید.... من... منو.. ببخشید.... من. شما رو نشناختم
تهیونگ. اشکالی نداره.... در عوض جبران کن..
ا/ت. چ... چطور جبران کنم؟.. ( ترس و اروم
تهیونگ. خدمتکار عمارت من شو
ا/ت. اما.. من... نمیتونم.. من خدمتکار عمارت ارباب جئون هستم و اگه با شما بیام خیلی واسم بد میشه... من بابت نجاتم خیلی ازتدن ممنونم.. اما واقعا نمیتونم باهاتون بیام
تهیونگ. چرا نتونی ؟ نکنه عاشق جئون شدی؟ (پوزخند
ا/ت. نه نه... من تا حالا یک بارم ایشون رو ندیدم من همین امروز شروع به کار کردم
تهیونگ. پس خوب شد.. حالا سوار شو میریم عمارت من
ا/ت. نه ....من.. نمیتونم...ببخشید
ته. تو نمیتونی بیای.. اما من میتونم ببرمت ( خواست دست ا/ت رو بگیره و بکشت روی اسب که صدایی ومد صدای سوجو بود که وند بود دنبال ا/ت چون خیلی دیر کرده بود
سوجو. معلوم هست کجایی تو دختر اجوما دیونوممم کرد.... ( چشمشبه تهیونگ افتاد) وایی.... سلامم ارباب.. گستاخی منو ببخشید (تعظیم
تهیونگ. گستاخی نکردی مرد
سوجو. از سخاوتتون ممنونم ارباب (تعظیم
سوجو. زود باش لباس ها رو بردار بیار دختر بدوو دیر شد
ا/ت. چشم.... ( لباس ها. رو برداشت و سوار وانت قدیمیه سوجو شد و رفتند
سوجو. چرا لباس هات خیسه دختر؟
ا/ت. افتادم تو اب ارباب کیم تهیونگ نجاتم داد
سوجو. چییی؟.. واقعا ون نجات داد؟ (تعجب
ا/ت اره چطور مگه؟
سوجو. ارباب جئون و ارباب کیم با هم دشمن ان و خیلی باهم اختلاف دارن و هیچ وقت به هم کمک نمیکنن تا حالا چند نفر تو این چشمه غرق شدن اما کسی به روی خودش نیاورد حالا اینکه چطور شده به تو کمک کرده خدا میدونه
ا/ت. جرا باهم اختلاف دارن نگه چیشده؟







ادامه دارد......
دیدگاه ها (۱۰)

Forest Vampire 2 (Bloody Return)خون آشام جنگل 2 (بازگشت خونی...

Forest Vampire 2 ( Bloody Return)خون آشام جنگل 2 (بازگشت خون...

👌👌این آقا رسما میخاد سکتمون بده

زندگی با تهیونگ قطعا این شکلیه 😍❤️

WISH MEET YOU PART 13سوجو. چند سال پیش وقتی توی جشن تولد خوا...

WISH MEET YOUPART 15ویو ا/ت. بعد از اینکه ون مرد نجاتم داد س...

WISH MEET YOUPART 16ویو روز بعدادمین. ا/ت صبح زود بیدار شد و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط