ا

ا
#تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد

پدرش چیز زیادی که نمی خواست ، #فرات
یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد ؟

با دو انگشت هم این حنجره میشد پاره
چه نیازی به سه شعبه است که تا پر برسد

خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت
حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد ؟

خون حیدر به رگش ، در تب و تاب است ولی
بگذارید به سن #علی_اکبر برسد

دفن شد تا بدنش نعل نبیند اما
دست یک نیزه برآن حلق مطهر برسد

شعله ور میشود این داغ دوباره وقتی
شیر در سینه بی کودک #مادر برسد

زیر خورشید نشسته ، به خودش میگوید
تیر نگذاشت که آن جمله به آخر برسد...

.
.
#علیرضا_لک
.
#باب_الحوائج#آب#عطش
#خدا#عشق#حسین#عباس#علی_اصغر
دیدگاه ها (۵)

السلام علیک یا ابا عبداللهحسین جان …مُتعجّب نشو از من که چرا...

هی خدا

..

بسم اللهو بإذن اللهو بإذن رسول الله(ص)و بإذن علی ولی الله(ع)...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط