آقای احمدی نژاد قتل ۱۰پیامبر توسط عباسیان را بیخیال؛ ازاخ
آقای احمدی نژاد قتل ۱۰پیامبر توسط عباسیان را بیخیال؛ ازاختلاس ۲.۷ میلیارد دلاری بابک زنجانی بگو!
احمدینژاد روز پنجشنبه ۲۰ اسفند در جمع حامیان خود که به مناسبت یادواره شهدای خیبر (از عملیات نظامی دوران دفاع مقدس) در گلزار شهدای ورامین گرد آمده بودند، حضور یافت و سخنرانی کرد.
خبرگزاری حامی او و گفتمان او این جمله را نقل کرد: «عباسیان هم با نام پیامبر حکومت کردند ولی ۱۰ پیامبر را کشتند.»
سایتهای همسو نیز به سرعت این خبر را نقل و منتشر کردند. هرچند بعدتر توضیح داده شد که او نگفته بود «۱۰ پیامبر» بلکه از «۱۰ امام شیعیان » اثنی عشری سخن گفته که «به دست عباسیان به شهادت رسیدند».
بحثها بیشتر بر سر این بود که عباسیان بعد از آخرین پیامبر بر سر کار آمدند و طبعاً نمیتوانستهاند پیامبری را بکُشند و اگر هم منظور یا عین عبارت او ۱۰ امام شیعه باشد این سخن هم نادرست است، زیرا امام محمدباقر (ع) - امام پنجم شیعیان - در سال ۱۱۴ به دست هشام بن عبدالملک به شهادت رسید و شروع حکومت بنیعباس از سال ۱۳۲ است. بنابراین از ۱۲ امام ۵ امامِ قبل و امام دوازدهم کسر میشود و باز باید میگفت ۶ امام به دست عباسیان به شهادت رسیدند، نه ۱۰ تن.
مهمتر و فراتر از این «گاف» - که از او عجیب هم نیست - اما این پرسش است که چه اتفاقی افتاده که احمدینژاد دوباره فضا را مناسب دیده است؟
۱- شکست اصولگرایان در انتخابات هفتم اسفند که خصوصا در تهران به کمال جلوه کرد بار دیگر به احمدینژاد انگیزه و اعتماد به نفس داده تا به متحدان و مؤتلفان دیروز خود گوشزد کند بدون او نمیتوانند چندان امیدی به صندوق رأی داشته باشند.
از این رو از هماکنون آنان را با این چالش روبهرو کرده که اگر میخواهند در انتخابات آتی امیدی داشته باشند نمیتوانند او را نادیده بگیرند. با این فرض احمدینژاد از نتیجه انتخابات هفتم اسفند شاید هم اصلاً ناراضی نباشد تا به دوستان خود یادآوری کند جدایی از او تا چه اندازه برایشان خسارتبار بوده است. البته اگر جدایی واقعی باشد.
۲- نکتهای که احمدینژاد دریافته و مدتهاست که میداند اما اصولگرایان دیگر از آن غافلند این است که مردم در هر انتخابات به نمادهای «تغییر» رأی میدهند، حال آنکه اصولگرایان با شعار تثبیت و حفظ موجود به صحنه میآیند و احمدینژاد هر بار با داعیه تغییر به میدان میآید و ژست منتقد را وانمیگذارد.
۳- او این سخنان را چند روز پس از صدور حکم اعدام بابک زنجانی ایراد کرده است. در حالی که رئیسجمهور روحانی پرسیده چه کسانی به بابک زنجانی مجوز داده بودند؟
مهمترین پرسش افکار عمومی از احمدینژاد این است که بابک زنجانی که به بهانه دور زدن تحریمها مجوز دریافت پول نفت را دریافت کرد و مبلغ دو میلیارد و 700 میلیون یورو را دریافت کرد ارتباطی با دولت او داشته یا نه؟ اگر داشته در چه سطحی و چگونه و با چه مجوزی بوده است؟ اگر هم نه او اطلاع داشته یا نه و اکنون چه نظری دارد؟ بابک زنجانی را قهرمان دور زدن تحریمها میداند یا مفسدی که طناب دار را باید بر گردن او بیندازند؟
۴- احمدینژاد در این سخنرانی از موضع جمهوری اسلامی گفته است: «جمهوری اسلامی فرصتی برای ادامه راه انقلاب اصلی است ولی اگر کسی پایش را کج گذاشت جمهوری اسلامی کج نشده است.» این در حالی است که دوستان اصولگرای او از سال ۹۰ به بعد مهمترین حلقه پیرامون او را «جریان انحرافی» نامیدهاند.
طبعاً منظور او از «کسی که پایش را کج گذاشت» نه خودش میتواند باشد و نه دوستان متهم شونده به جریان انحرافی، بنابراین اتهام انحراف یا پا را کج گذاشتن نه تنها نمیپذیرد بلکه دیگران را منحرف میداند و از موضع بالا از جانب کلیت جمهوری اسلامی سخن میگوید و فراموش میکند که دیگر رئیسجمهور نیست و نمیتواند از جانب جمهوری اسلامی سخن بگوید.
با این نگاه احمدینژاد از یک سو از فرصت انفعال راستگرایان متحد خود پس از انتخابات هفتم اسفند بهره برده و چون مراسم مربوط به سالگرد شهیدان سرفراز هم بوده توجیه داشته و از جانب دیگر بحث دیگری را پیش کشیده تا از پاسخ به پرسش افکار عمومی و شخص رئیسجمهور بگریزد که بابک زنجانی در کدام بستر بالید و مورد اعتماد واقع شد؟
محمود احمدینژاد دوست دارد خود را صاحب نظریه معرفی کند و به مثابه چهرهای ایدیولوژیک نظر بدهد و از این رو تز ارایه میکند. در حالی که در این زمینه هیچ سابقه و تخصصی ندارد که اگر داشت مقالهای در این باره مینوشت یا به یک همایش ارایه داد.
از این رو میتوان حدس زد آن اشتباه هم چندان سهوی نبوده باشد! آیا روزی میرسد که آقای احمدینژاد در کنار مباحث کلان و افشای ترفندهای شیطان و مدیریت جهان، به امور خُردی مانند ماجرای بابک زنجانی و دو میلیارد و ۷۰۰ میلیون یورویی که به طناب د
احمدینژاد روز پنجشنبه ۲۰ اسفند در جمع حامیان خود که به مناسبت یادواره شهدای خیبر (از عملیات نظامی دوران دفاع مقدس) در گلزار شهدای ورامین گرد آمده بودند، حضور یافت و سخنرانی کرد.
خبرگزاری حامی او و گفتمان او این جمله را نقل کرد: «عباسیان هم با نام پیامبر حکومت کردند ولی ۱۰ پیامبر را کشتند.»
سایتهای همسو نیز به سرعت این خبر را نقل و منتشر کردند. هرچند بعدتر توضیح داده شد که او نگفته بود «۱۰ پیامبر» بلکه از «۱۰ امام شیعیان » اثنی عشری سخن گفته که «به دست عباسیان به شهادت رسیدند».
بحثها بیشتر بر سر این بود که عباسیان بعد از آخرین پیامبر بر سر کار آمدند و طبعاً نمیتوانستهاند پیامبری را بکُشند و اگر هم منظور یا عین عبارت او ۱۰ امام شیعه باشد این سخن هم نادرست است، زیرا امام محمدباقر (ع) - امام پنجم شیعیان - در سال ۱۱۴ به دست هشام بن عبدالملک به شهادت رسید و شروع حکومت بنیعباس از سال ۱۳۲ است. بنابراین از ۱۲ امام ۵ امامِ قبل و امام دوازدهم کسر میشود و باز باید میگفت ۶ امام به دست عباسیان به شهادت رسیدند، نه ۱۰ تن.
مهمتر و فراتر از این «گاف» - که از او عجیب هم نیست - اما این پرسش است که چه اتفاقی افتاده که احمدینژاد دوباره فضا را مناسب دیده است؟
۱- شکست اصولگرایان در انتخابات هفتم اسفند که خصوصا در تهران به کمال جلوه کرد بار دیگر به احمدینژاد انگیزه و اعتماد به نفس داده تا به متحدان و مؤتلفان دیروز خود گوشزد کند بدون او نمیتوانند چندان امیدی به صندوق رأی داشته باشند.
از این رو از هماکنون آنان را با این چالش روبهرو کرده که اگر میخواهند در انتخابات آتی امیدی داشته باشند نمیتوانند او را نادیده بگیرند. با این فرض احمدینژاد از نتیجه انتخابات هفتم اسفند شاید هم اصلاً ناراضی نباشد تا به دوستان خود یادآوری کند جدایی از او تا چه اندازه برایشان خسارتبار بوده است. البته اگر جدایی واقعی باشد.
۲- نکتهای که احمدینژاد دریافته و مدتهاست که میداند اما اصولگرایان دیگر از آن غافلند این است که مردم در هر انتخابات به نمادهای «تغییر» رأی میدهند، حال آنکه اصولگرایان با شعار تثبیت و حفظ موجود به صحنه میآیند و احمدینژاد هر بار با داعیه تغییر به میدان میآید و ژست منتقد را وانمیگذارد.
۳- او این سخنان را چند روز پس از صدور حکم اعدام بابک زنجانی ایراد کرده است. در حالی که رئیسجمهور روحانی پرسیده چه کسانی به بابک زنجانی مجوز داده بودند؟
مهمترین پرسش افکار عمومی از احمدینژاد این است که بابک زنجانی که به بهانه دور زدن تحریمها مجوز دریافت پول نفت را دریافت کرد و مبلغ دو میلیارد و 700 میلیون یورو را دریافت کرد ارتباطی با دولت او داشته یا نه؟ اگر داشته در چه سطحی و چگونه و با چه مجوزی بوده است؟ اگر هم نه او اطلاع داشته یا نه و اکنون چه نظری دارد؟ بابک زنجانی را قهرمان دور زدن تحریمها میداند یا مفسدی که طناب دار را باید بر گردن او بیندازند؟
۴- احمدینژاد در این سخنرانی از موضع جمهوری اسلامی گفته است: «جمهوری اسلامی فرصتی برای ادامه راه انقلاب اصلی است ولی اگر کسی پایش را کج گذاشت جمهوری اسلامی کج نشده است.» این در حالی است که دوستان اصولگرای او از سال ۹۰ به بعد مهمترین حلقه پیرامون او را «جریان انحرافی» نامیدهاند.
طبعاً منظور او از «کسی که پایش را کج گذاشت» نه خودش میتواند باشد و نه دوستان متهم شونده به جریان انحرافی، بنابراین اتهام انحراف یا پا را کج گذاشتن نه تنها نمیپذیرد بلکه دیگران را منحرف میداند و از موضع بالا از جانب کلیت جمهوری اسلامی سخن میگوید و فراموش میکند که دیگر رئیسجمهور نیست و نمیتواند از جانب جمهوری اسلامی سخن بگوید.
با این نگاه احمدینژاد از یک سو از فرصت انفعال راستگرایان متحد خود پس از انتخابات هفتم اسفند بهره برده و چون مراسم مربوط به سالگرد شهیدان سرفراز هم بوده توجیه داشته و از جانب دیگر بحث دیگری را پیش کشیده تا از پاسخ به پرسش افکار عمومی و شخص رئیسجمهور بگریزد که بابک زنجانی در کدام بستر بالید و مورد اعتماد واقع شد؟
محمود احمدینژاد دوست دارد خود را صاحب نظریه معرفی کند و به مثابه چهرهای ایدیولوژیک نظر بدهد و از این رو تز ارایه میکند. در حالی که در این زمینه هیچ سابقه و تخصصی ندارد که اگر داشت مقالهای در این باره مینوشت یا به یک همایش ارایه داد.
از این رو میتوان حدس زد آن اشتباه هم چندان سهوی نبوده باشد! آیا روزی میرسد که آقای احمدینژاد در کنار مباحث کلان و افشای ترفندهای شیطان و مدیریت جهان، به امور خُردی مانند ماجرای بابک زنجانی و دو میلیارد و ۷۰۰ میلیون یورویی که به طناب د
۱.۲k
۲۶ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.