حسادت میکنم به اسمانی که نگاهش میکنی

حســــادت میکــنم به اسمــانی کــه نگــاهش میــکنی
وبــه دانــه های برفی که نوازشــت میــکننـد
مـــن حتی به زمـــینی که رویــش راه میـــروے
وبـــه هــوایی که تنفــس میکــنی حسادت میکـــنم
خـوش به حالشـــان
چــه راحت به درونــت راه پیــدا میــکنند
دیدگاه ها (۱)

میــخواهـمت از تـــو چـه پنـهـانگــاهـی بـرایم انقـدر خواسـت...

مــی دانـــی اگـــر هنوز هم تـــــورا ارزو میـــکنم برای بـی...

زنــدگیـم دلتنگـیهایم را ببــوستا تمــام گریبــانم بوی تــــ...

نگاهــــم کن که چشمــانت قشنــگ استصدایم کـن که دل در ســـین...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط