غَمِ دنیا همه یک سو، غمِ من در یک سو
غَمِ دنیا همه یک سو، غمِ من در یک سو
آنچنانم که غم از دیدن من رفت از رو
گِرِهی داشتم و بافهی گیسویت را
تا که دیدم، شده کارم گرهی تو در تو
تا به کی می شود آواز فرو خورده شود؟
طِفلک این جوجه قناریٌِ در اعماق گلو
خوشهیِ خندهی خوشرنگ تو باشد، دیگر
چه نیازی به حریف و چه نیازی به سبو؟
عشق یعنی که شهادت بدهی جز او نیست
عشق یعنی که نبینی همه را الّا او
آه، باید کَمَکی فکر خودم هم باشم
قلبِ آنکه به تو آویخته بند است به مو
💜
آنچنانم که غم از دیدن من رفت از رو
گِرِهی داشتم و بافهی گیسویت را
تا که دیدم، شده کارم گرهی تو در تو
تا به کی می شود آواز فرو خورده شود؟
طِفلک این جوجه قناریٌِ در اعماق گلو
خوشهیِ خندهی خوشرنگ تو باشد، دیگر
چه نیازی به حریف و چه نیازی به سبو؟
عشق یعنی که شهادت بدهی جز او نیست
عشق یعنی که نبینی همه را الّا او
آه، باید کَمَکی فکر خودم هم باشم
قلبِ آنکه به تو آویخته بند است به مو
💜
۵۰۰
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.