دوباره ساعت شماته دار میچرخه.....
دوباره ساعت شماته دار میچرخه.....
رسیده نیمه شب ترسناک تنهایی....
نشته خاطره هاتم کنار شومینه......
و شال گردن خیست شد تماشایی ......دوباره داغ تنت روی تن شکسته من ... و باز عطش های سرد و خسته من .....نگاه مبهم یک ادمک شبیه به خودت...خواب بی نفس چشمای بسته من .....یه باد سرد کویری وه سوز غم دارد ....هوای خاطره ها همیشه دم دارد ....دوباره بغض نگاهم عجب دلگیر ه ....و چشممم ابر خیالت غم و نم داره ....
رسیده نیمه شب ترسناک تنهایی....
نشته خاطره هاتم کنار شومینه......
و شال گردن خیست شد تماشایی ......دوباره داغ تنت روی تن شکسته من ... و باز عطش های سرد و خسته من .....نگاه مبهم یک ادمک شبیه به خودت...خواب بی نفس چشمای بسته من .....یه باد سرد کویری وه سوز غم دارد ....هوای خاطره ها همیشه دم دارد ....دوباره بغض نگاهم عجب دلگیر ه ....و چشممم ابر خیالت غم و نم داره ....
۱.۱k
۱۷ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.