دوباره ساعت شماته دار میچرخه

دوباره ساعت شماته دار میچرخه.....
رسیده نیمه شب ترسناک تنهایی....
نشته خاطره هاتم کنار شومینه......
و شال گردن خیست شد تماشایی ......دوباره داغ تنت روی تن شکسته من ... و باز عطش های سرد و خسته من .....نگاه مبهم یک ادمک شبیه به خودت...خواب بی نفس چشمای بسته من .....یه باد سرد کویری وه سوز غم دارد ....هوای خاطره ها همیشه دم دارد ....دوباره بغض نگاهم عجب دلگیر ه ....و چشممم ابر خیالت غم و نم داره ....
دیدگاه ها (۱۳)

چی میشد الان نشسته بودم کنار همین شیر آب وداشتم خرمالوهایی ک...

یک سلام از راه دور و یک جواب از سوی تواین تمام دلخوشی های من...

خرابش کن... هر چیزی رو که خرابت میکنه💪 💪 💪 💪 💪

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط