کشتی
ﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ ﻣﺎﺩﺭ؟ ﺍﺳﻢ ﻗﺎﺷﻖ
ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﻗﻄﺎﺭ،ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ، کشتی
ﺗﺎ ﯾﮏ ﻟﻘﻤﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﺷﺪﯼ ﺧﻠﺒﺎﻥ،
کﻣﻠﻮﺍﻥ، ﻟﻮکوموتیوﺭﺍﻥ....
ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ﺑﺨﻮﺭ ﺗﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺸﯽ،
ﺁﻗﺎ ﺷﯿﺮه ﺑﺸﯽ، حالا
من بزرگ شده ام تو بزرگتر
حالا من قوي شده ام و تو .....
كاش من هيچوقت بزرگ نميشدم
تا تو همانطور جوان بمانی
كاش هيچوقت قوی نميشدم
كه الان ضعف را در صورت
زيبايت نبينم دست هايت
را نوازش ميكنم تا تمام خاطرات
خوب زندگي ام را بياد بياورم
تمام وجودم از آن توست مادرم. .
ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﻗﻄﺎﺭ،ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ، کشتی
ﺗﺎ ﯾﮏ ﻟﻘﻤﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﺷﺪﯼ ﺧﻠﺒﺎﻥ،
کﻣﻠﻮﺍﻥ، ﻟﻮکوموتیوﺭﺍﻥ....
ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ﺑﺨﻮﺭ ﺗﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺸﯽ،
ﺁﻗﺎ ﺷﯿﺮه ﺑﺸﯽ، حالا
من بزرگ شده ام تو بزرگتر
حالا من قوي شده ام و تو .....
كاش من هيچوقت بزرگ نميشدم
تا تو همانطور جوان بمانی
كاش هيچوقت قوی نميشدم
كه الان ضعف را در صورت
زيبايت نبينم دست هايت
را نوازش ميكنم تا تمام خاطرات
خوب زندگي ام را بياد بياورم
تمام وجودم از آن توست مادرم. .
- ۱.۹k
- ۲۰ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط