سلام
سلام
#اژدهای تاریکی
Part 9
___________________________________________________
نویسنده : ا.ت با اعضا آشنا شد در هین حرف زدن بودن که یه مرد اومد کنار کوک و گفت :
جونهیون : سلام آقای جنگکوک
کوک : سلام جونهیون چخبر؟
جونهیون : سلامتی میخواستم باهات قمار کنم
کوک : سر چی ؟
جونهیون : سر همین خونه و ماشین خوشگلت
کوک : اوکی بیا بریم سر میز قمار
جونهیون : تو میخوای سر چی قمار کنی ؟
کوک : من سر خونه های ویلاییت و ماشینات
جنهیون : اوکی
ویو ا.ت
کوک الان میخواد سر همین خونه که تازه گرفتیم قمار کنه ای خدااا این خونه خیلی خوشگله چطور دلش میاد
ا.ت : نامجون
نامجون : بله
ا.ت : بنظرت کوک میبره ؟
نامجون : داداش کوچیکه ی منو دست کم گرفتی ؟ ...... معلومه که میبره
ا.ت : اوکی ... پس بیا بریم تماشا کنیم
نامجون : باشه
نویسنده : کوک و جونهیون سر میز قمار نشستن و بازی رو شروع کردن دور اول کوک برنده شد و دور دومم جونهیون و دور آخر کوک برنده شد همه دست میزدن ا.ت خیلی خوشحال شده بود که شریکش یه نابغست وقتی کوک از روی صندلی بلند شد ا.ت پرید بغل کوک ، که کوک گفت :
کوک : هووو آروم باش
ا.ت : خیلی خوشحالم که برنده شدی
نویسنده : کوک همینطور که ا.ت بغلش بود رفت داخل اتاق و درو بست و گفت :
کوک : ا.ت میخوام یه چیزی بهت بگم
ا.ت : بگو
کوک : ببین ا.ت من بهت یه احساسی دارم یعنی .... یعنی من دوست دارم
ا.ت : داری شوخی میکنی ؟
کوک : ا.ت این یه شوخی نیست باور کن
ا.ت : نمیتونم باور کنم
کوک : چیکار کنم باور کنی من بخاطرت همه کار میکنم
ا.ت : پس اگه همه کار برام میکنی این کارو کن
کوک : چیکار کنم ؟
ا.ت : چند وقت باید از هم دور باشیم اگه نتونستی طاقت بیاری که کنارت نیستم من باور میکنم که دوستم داری
کوک : باشه حالا چند روز ؟
ا.ت : 2 هفته
کوک : اوکی قبوله پس بعد هرچیزی اول باید یکاری کنم
ا.ت چیکار ؟
ویو ا.ت
وقتی گفتم چیکار با کاری که کوک کرد شکه شدم اون ..... اون.
_________________________________________________
اینم از پارت 9
فعلا شرط نداریممم
حمایتتت یادتون نره 🍷💜
#اژدهای تاریکی
Part 9
___________________________________________________
نویسنده : ا.ت با اعضا آشنا شد در هین حرف زدن بودن که یه مرد اومد کنار کوک و گفت :
جونهیون : سلام آقای جنگکوک
کوک : سلام جونهیون چخبر؟
جونهیون : سلامتی میخواستم باهات قمار کنم
کوک : سر چی ؟
جونهیون : سر همین خونه و ماشین خوشگلت
کوک : اوکی بیا بریم سر میز قمار
جونهیون : تو میخوای سر چی قمار کنی ؟
کوک : من سر خونه های ویلاییت و ماشینات
جنهیون : اوکی
ویو ا.ت
کوک الان میخواد سر همین خونه که تازه گرفتیم قمار کنه ای خدااا این خونه خیلی خوشگله چطور دلش میاد
ا.ت : نامجون
نامجون : بله
ا.ت : بنظرت کوک میبره ؟
نامجون : داداش کوچیکه ی منو دست کم گرفتی ؟ ...... معلومه که میبره
ا.ت : اوکی ... پس بیا بریم تماشا کنیم
نامجون : باشه
نویسنده : کوک و جونهیون سر میز قمار نشستن و بازی رو شروع کردن دور اول کوک برنده شد و دور دومم جونهیون و دور آخر کوک برنده شد همه دست میزدن ا.ت خیلی خوشحال شده بود که شریکش یه نابغست وقتی کوک از روی صندلی بلند شد ا.ت پرید بغل کوک ، که کوک گفت :
کوک : هووو آروم باش
ا.ت : خیلی خوشحالم که برنده شدی
نویسنده : کوک همینطور که ا.ت بغلش بود رفت داخل اتاق و درو بست و گفت :
کوک : ا.ت میخوام یه چیزی بهت بگم
ا.ت : بگو
کوک : ببین ا.ت من بهت یه احساسی دارم یعنی .... یعنی من دوست دارم
ا.ت : داری شوخی میکنی ؟
کوک : ا.ت این یه شوخی نیست باور کن
ا.ت : نمیتونم باور کنم
کوک : چیکار کنم باور کنی من بخاطرت همه کار میکنم
ا.ت : پس اگه همه کار برام میکنی این کارو کن
کوک : چیکار کنم ؟
ا.ت : چند وقت باید از هم دور باشیم اگه نتونستی طاقت بیاری که کنارت نیستم من باور میکنم که دوستم داری
کوک : باشه حالا چند روز ؟
ا.ت : 2 هفته
کوک : اوکی قبوله پس بعد هرچیزی اول باید یکاری کنم
ا.ت چیکار ؟
ویو ا.ت
وقتی گفتم چیکار با کاری که کوک کرد شکه شدم اون ..... اون.
_________________________________________________
اینم از پارت 9
فعلا شرط نداریممم
حمایتتت یادتون نره 🍷💜
۸.۱k
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.