خب برای اینکه تا ساعتای دیگه وقت ندارم بزارم پس الان گذاش
خب برای اینکه تا ساعتای دیگه وقت ندارم بزارم پس الان گذاشتم
Part ³
ببین باهات خوب رفتار میکنم پررو نشو(عصبی)
و رفت...قهوه رو آماده کردم و رفتم سمت ارباب و دوستشون
بفرمایید
_ممنون
^ممنونم(چشمک)
(لبخند)
و رفتم پی کارم
^کوک دوستش داری؟
_نع
^آخه خیلی نگاش میکنی انگار محوش شدی
_خب...چی بگم
^هیونگ با من راحت باش
_اوم..نع
^دوروغ نگو
_بابا من ۵۵۰ ساله عاشق نشدم انگار سنگم اونوقت تو میگی دوستش دارم؟؟؟
^وا خب الان دیگه عاشق شدی
_...
^هیونگ من کاری با ۵۵۰ سال پیش ندارم الانم من ۴۲۱ سالمه و همین الان...
_ها...تو..عاشق...شدی؟(پوزخند)
^نخیر(سر پایین)
_(سرشو اورد بالا)خب میدونی که منم از دوروغ خوشم نمیاد بگو عاشق کی شدی
^نگم بهتره...
_اگه بگی منم جوابمو صادقانه بهت میگم
^...
ویو ات
داشتم ظرفارو میشستم که دیدم ارباب سر دوستشو اورد بالا...ودف یعنی اونا...گی...نه بابا غیر ممکنه...نکنه میخواد بب....نعععععع....همینطور قلبم داشت تند میزد که آجوما اومد کنارم
*عزیزم خوبی؟
ب..بله
*(لبخند شیطانی)
یاااا آجومااااا فکرای بد نکن
*(خنده)
خب بریم پیش تهیونگ و جونگکوک
^من عاشقه....اون دختره شدم(روبه ات)
ویو کوک
وقتی گفت عاشقه اته قلبم درد اومد...اتو من واقعا دوستش دارم...البته فقط ¹ روز بیشتر از ته دوستش دارم...آییییی خداااا
^هیونگ توچی عاشقشی؟(ناراحت)
_صادقانه بهت میگم....نع(ودف)
^اومم پس من میتونم اتو با خودم ببرم؟
_نع
^چرا؟
_چون اون با من قرارداد بسته
^وا خب قرار دادو فسخ میکنی
_ته ته ول کن
^(لبخند غمگین)پس دوستش داری
_چی بگم...
^خب خیلی خری(خنده های بلند)
_چرا؟
^دوروغ گفتم
_هعی...
^چقدر من بازیگر خوبیم
_...
^هیونگ من دیگه برم
_خدافظ
^خدافظ
ویو ته
من واقعا اتو دوست دارم ولی برای اینکه هیونگم ناراحت نشه اهمیتی نمیدم...چه حس بدی داره که کسی که عاشقشی مال یکی دیگه باشه:)
۱۷ لایک بخوره
_______________________
The end of the part
Part ³
ببین باهات خوب رفتار میکنم پررو نشو(عصبی)
و رفت...قهوه رو آماده کردم و رفتم سمت ارباب و دوستشون
بفرمایید
_ممنون
^ممنونم(چشمک)
(لبخند)
و رفتم پی کارم
^کوک دوستش داری؟
_نع
^آخه خیلی نگاش میکنی انگار محوش شدی
_خب...چی بگم
^هیونگ با من راحت باش
_اوم..نع
^دوروغ نگو
_بابا من ۵۵۰ ساله عاشق نشدم انگار سنگم اونوقت تو میگی دوستش دارم؟؟؟
^وا خب الان دیگه عاشق شدی
_...
^هیونگ من کاری با ۵۵۰ سال پیش ندارم الانم من ۴۲۱ سالمه و همین الان...
_ها...تو..عاشق...شدی؟(پوزخند)
^نخیر(سر پایین)
_(سرشو اورد بالا)خب میدونی که منم از دوروغ خوشم نمیاد بگو عاشق کی شدی
^نگم بهتره...
_اگه بگی منم جوابمو صادقانه بهت میگم
^...
ویو ات
داشتم ظرفارو میشستم که دیدم ارباب سر دوستشو اورد بالا...ودف یعنی اونا...گی...نه بابا غیر ممکنه...نکنه میخواد بب....نعععععع....همینطور قلبم داشت تند میزد که آجوما اومد کنارم
*عزیزم خوبی؟
ب..بله
*(لبخند شیطانی)
یاااا آجومااااا فکرای بد نکن
*(خنده)
خب بریم پیش تهیونگ و جونگکوک
^من عاشقه....اون دختره شدم(روبه ات)
ویو کوک
وقتی گفت عاشقه اته قلبم درد اومد...اتو من واقعا دوستش دارم...البته فقط ¹ روز بیشتر از ته دوستش دارم...آییییی خداااا
^هیونگ توچی عاشقشی؟(ناراحت)
_صادقانه بهت میگم....نع(ودف)
^اومم پس من میتونم اتو با خودم ببرم؟
_نع
^چرا؟
_چون اون با من قرارداد بسته
^وا خب قرار دادو فسخ میکنی
_ته ته ول کن
^(لبخند غمگین)پس دوستش داری
_چی بگم...
^خب خیلی خری(خنده های بلند)
_چرا؟
^دوروغ گفتم
_هعی...
^چقدر من بازیگر خوبیم
_...
^هیونگ من دیگه برم
_خدافظ
^خدافظ
ویو ته
من واقعا اتو دوست دارم ولی برای اینکه هیونگم ناراحت نشه اهمیتی نمیدم...چه حس بدی داره که کسی که عاشقشی مال یکی دیگه باشه:)
۱۷ لایک بخوره
_______________________
The end of the part
۸.۴k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.