دختر:سلام خوبی؟
دختر:سلام خوبی؟
پسر:صدا عشقمو بشنوم وبدباشم؟😉
خعلییی خوبم...توچطوری؟
دختر:منم خوبم...ببین من دارم از زندگیت میرم بیرون واسه همیشه...
پسر:سرکارم گذاشتی باز؟😃جون عشقت اذیتم نکن...سرکارم خیلی هم خستم..عشقمم نیست ماساژم بده یه خورده...
دختر:جدی میگم.
پسر:بسه دیگه...خب کجایی..چیکارامیکنی؟
دختر: من عاشقت نبودم..عشقم بهت دروغ بود عاشقت نبودم...دیگه نه زنگ بزن نه اس بده.....
پسر:باورم نمیشه
دختر:لعنتی چرا این قد بهم اعتماد داری؟
پسر:چون عشق منی..یه ساکت شو..عشق من وتو پاکترین وبی ریاترین عشقه..یه ساکت...
دختر:بسه..بسه...😭
پسر:چی شده عشقم؟گریه میکنی؟عشق من چراگریه میکنی؟هااان؟
دختر:منو ببخش...فقط ببخشم...نتونستم من...نتونستم...😭
پسر:چی شده لامصب؟باحرفات من داغون نکن..با گریه هات خوردم نکن...خواهش میکنم...
دختر:خداحافظ😭
پسر:زهرمار...خداحافظ نداشتیم...کاری نکن بیام دم خونتون بندازمت تو ماشین یه جایی ببرمت که دست خدا هم بهت نرسه ها...😡
دختربا صدای بلند فریاد زد:دیییگه دوووووووسسسسستت ندارررررررم....
وبعدش گوشی وقطع کرد......
همه جا چراغونی بود..
بوی اسپندکل فضا وپرکرده بود...
لبخندی پدرومادر دختر...شادی وکف زدنای فامیل...همه چی به ظاهر خوب بود...
ولی کی به فکر دل این دختر بود؟
کی به فکر اشکایی بود که زیر تور ریخته میشد.....؟!
کی به فکر دست یخ زده ی دختری بود که تو دست یه مرد دیگس!؟
کی به فکرش بود؟
کی به فکر روح وجسم این دختر بود،که قرار بود امشب تسلیم یه مرد دیگه بشه!!!!!!
کی به فکرش بود؟
داماد با لبخندی به دختر نگاهی انداخت و گفت :راستی!دستمو دیدی که برام عزیزه قد داداش؟؟؟؟؟؟؟
دختره که دلش نمیخواست اشکاشو کسی ببینه...سرشو بلند نکرد...
ولی بعدش یه صدای آشنا گفت:*عشقم*
دختر سرشو بالا اورد وعشقشو تو کت وشلوار مشکی روبه روش دید...
شدت اشک ریختن دختره بیشترشد...
(🥀🖤😭)تمام
پسر:صدا عشقمو بشنوم وبدباشم؟😉
خعلییی خوبم...توچطوری؟
دختر:منم خوبم...ببین من دارم از زندگیت میرم بیرون واسه همیشه...
پسر:سرکارم گذاشتی باز؟😃جون عشقت اذیتم نکن...سرکارم خیلی هم خستم..عشقمم نیست ماساژم بده یه خورده...
دختر:جدی میگم.
پسر:بسه دیگه...خب کجایی..چیکارامیکنی؟
دختر: من عاشقت نبودم..عشقم بهت دروغ بود عاشقت نبودم...دیگه نه زنگ بزن نه اس بده.....
پسر:باورم نمیشه
دختر:لعنتی چرا این قد بهم اعتماد داری؟
پسر:چون عشق منی..یه ساکت شو..عشق من وتو پاکترین وبی ریاترین عشقه..یه ساکت...
دختر:بسه..بسه...😭
پسر:چی شده عشقم؟گریه میکنی؟عشق من چراگریه میکنی؟هااان؟
دختر:منو ببخش...فقط ببخشم...نتونستم من...نتونستم...😭
پسر:چی شده لامصب؟باحرفات من داغون نکن..با گریه هات خوردم نکن...خواهش میکنم...
دختر:خداحافظ😭
پسر:زهرمار...خداحافظ نداشتیم...کاری نکن بیام دم خونتون بندازمت تو ماشین یه جایی ببرمت که دست خدا هم بهت نرسه ها...😡
دختربا صدای بلند فریاد زد:دیییگه دوووووووسسسسستت ندارررررررم....
وبعدش گوشی وقطع کرد......
همه جا چراغونی بود..
بوی اسپندکل فضا وپرکرده بود...
لبخندی پدرومادر دختر...شادی وکف زدنای فامیل...همه چی به ظاهر خوب بود...
ولی کی به فکر دل این دختر بود؟
کی به فکر اشکایی بود که زیر تور ریخته میشد.....؟!
کی به فکر دست یخ زده ی دختری بود که تو دست یه مرد دیگس!؟
کی به فکرش بود؟
کی به فکر روح وجسم این دختر بود،که قرار بود امشب تسلیم یه مرد دیگه بشه!!!!!!
کی به فکرش بود؟
داماد با لبخندی به دختر نگاهی انداخت و گفت :راستی!دستمو دیدی که برام عزیزه قد داداش؟؟؟؟؟؟؟
دختره که دلش نمیخواست اشکاشو کسی ببینه...سرشو بلند نکرد...
ولی بعدش یه صدای آشنا گفت:*عشقم*
دختر سرشو بالا اورد وعشقشو تو کت وشلوار مشکی روبه روش دید...
شدت اشک ریختن دختره بیشترشد...
(🥀🖤😭)تمام
۱۰.۹k
۱۴ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.