مثل یک زخم سیاه و کاریام

مثل یک زخم سیاه و کاری‌ام
که، به دریای نمک افتاده‌ام
بین ارکانِ #نمازی بی‌وضو
در وجود تو به شک افتاده‌ام

آه، اگر چیزی نگفتم تا به حال
وحشتم از حرف مردم بوده‌است
من یقین دارم که عاشق نیستم
عشق، یک سوءتفاهم بوده‌است!

چاهِ چشمت عمق چندانی نداشت
غرق بغضم کرد -یک حفره- مرا
من به تو اسلام آوردم، ولی
گریه درمی‌آورد کفر مرا!

در قنوتی به بلندای نگاه
زیر بار "ربّنا" دستم شکست
عشق بعد از تو "سلامی" سرد شد
دل به هر آیینه‌ای بستم، شکست

دستم از دستم رها شد! گم شدم
در شلوغی‌های "الرّحمٰن" تو
خسته‌ام از جاده‌ی بی‌انتهات
خسته‌ام از دوربرگردان تو

می‌دوم بی‌اختیار و بی‌هدف
جبر، خود را زیر گوشم ذکر کرد
زندگی جاری‌ست، امّا لحظه‌ای
کاش می‌شد ایستاد و فکر کرد!
#یاسر_قنبرلو
دیدگاه ها (۱)

تو بیشتر از من عمر خواهی کرد

‏"سلامُ علی لَونَ الحُزن فی عَینک "سلام بر رنگ اندوه در چشم ...

یک جا نادرخان ابراهیمی در یک عاشقانه آرامش میگوید:عشق، حرکت ...

و تمام...امروز برای آخرین بار مسیر اصفهان نجف آباد رو رفتم.....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط