⭕ ️عذاب برزخی ابن ملجم علیه اللعنة والعذاب
⭕ ️عذاب برزخی ابن ملجم علیه اللعنة والعذاب
یکی از شقاوت مندترین عالم که امام بر حق خود را به شهادت رساند
و در برابر اعمال ننگینش به عذاب های گوناگون برزخی رسید عبدالرحمان بن ملجم مرادی است .
از ابوالقاسم بن محمد روایت شده است که گفت :
در مسجد الحرام جماعتی را در مقابل مقام ابراهیم دیدم اجتماع کرده اند. گفتم : این اجتماع برای چیست ؟
در جواب گفتند: راهبی مسلمان شده است ، به مکه آمده و از داستان عجیبی خبر می دهد.
پیش رفتم پیرمردی عظیم الجثه و بزرگ ، پشمینه پوش با کلاهی از پشم را دیدم نشسته بود و می گفت :
کنار دریا میان صومه خود مشغول عبادت بودم .
روزی به دریا نگاه کردم دیدم ، مرغی بزرگ مانند کرکس آمد و بر فراز سنگی نشست
و یک چهام از بدن مردی را قی کرد و رفت . باز آمد و یک چهارم دیگر او را قی کرد
تا چهار مرتبه اعضای آن مرد را قی کرد. پس آن مرد، انسان کاملی شد و برخاست .
🔰 من از دیدن این قضیه در تعجب شدم ! باز دیدم همان مرغ آمد و یک ربع او را بلعید
و رفت و بدین طریق در چهار مرتبه او را بلعید و رفت ؟!
در حیرت شدم که این چیست و این مرد کیست ؟
اعمال و افعال او چه بوده است ؟
تاسف خوردم که چرا از وی نپرسیدم و از قضیه او سئوال نکردم .
روز دوم نیز آمد و در چهار مرتبه هر دفعه یک چهارم او را قی کرد.
در این مرتبه وقتی اعضای او کامل شد. از صومعه بیرون دویدم و او را به خدا سوگند دادم و گفتم
: ای مرد! کیستی ؟ جوابم را نداد. باز گفتم :
به حق آن کسی که تو را آفریده است سوگند می دهم بگو چه کسی هست
و چه کاره بوده ای ؟ قضیه تو با این مرغ چیست ؟ در جواب گفت :
((عبدالرحمان بن ملجم مرادی )) هستم و علی بن ابیطالب علیه السلام را کشته ام .
خداوند این مرغ را بر من گماشته است که هر روز مرا بدین گونه که دیدی عذاب کند.
از او پرسیدم : علی بن ابیطالب کیست ؟ گفت : پسر عموی حضرت محمد صلی الله علیه واله و وصی اوست .
وقتی آن ها را شناختم مسلمان شدم و اکنون به حج خانه خدا و زیارت حضرت رسول علیه السلام مشرف شده ام
✅ در احوال حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام نقل شده است :
اهل کوفه بعد از به درک فرستادن ابن ملجم مرادی استخوانهای او را در گودالی انداختند.
تا مدتی مردم صدای ضجه و ناله از استخوانهای او را می شنیدند.
چرا چنین نباشد؟ آن شقی و بدبخت ، بزرگترین جنایت را مرتکب شد و جزای خود را هم دید.
او هنوز به درک واصل نشده بود که به آتش قهر و غضب مردم سوخت .
🔰 نقل شده است بعد از شهادت علی علیه السلام : عبدالله بن جعفر گفت :ابن ملجم را به من واگذارید. سپس دستور داد میخی را داخل آتش گذاشتند،
وقتی سرخ شد به داخل چشمهای او کشیدند و با آن میخ سرخ شده چشمهای او را سرمه کردند،
بعد از آن دست و پای او را قطع کردند، سپس زبانش را بریدند و او را به آتش سوزاندند.
🔰 این عذاب دنیایی او بود و عذاب برزخی او را هم شنیدی ، عذاب آخرتی را هم خدا می داند
که چگونه باید او را در آتش قهر و غضب خود بسوزاند.
ادامه دارد ...
یکی از شقاوت مندترین عالم که امام بر حق خود را به شهادت رساند
و در برابر اعمال ننگینش به عذاب های گوناگون برزخی رسید عبدالرحمان بن ملجم مرادی است .
از ابوالقاسم بن محمد روایت شده است که گفت :
در مسجد الحرام جماعتی را در مقابل مقام ابراهیم دیدم اجتماع کرده اند. گفتم : این اجتماع برای چیست ؟
در جواب گفتند: راهبی مسلمان شده است ، به مکه آمده و از داستان عجیبی خبر می دهد.
پیش رفتم پیرمردی عظیم الجثه و بزرگ ، پشمینه پوش با کلاهی از پشم را دیدم نشسته بود و می گفت :
کنار دریا میان صومه خود مشغول عبادت بودم .
روزی به دریا نگاه کردم دیدم ، مرغی بزرگ مانند کرکس آمد و بر فراز سنگی نشست
و یک چهام از بدن مردی را قی کرد و رفت . باز آمد و یک چهارم دیگر او را قی کرد
تا چهار مرتبه اعضای آن مرد را قی کرد. پس آن مرد، انسان کاملی شد و برخاست .
🔰 من از دیدن این قضیه در تعجب شدم ! باز دیدم همان مرغ آمد و یک ربع او را بلعید
و رفت و بدین طریق در چهار مرتبه او را بلعید و رفت ؟!
در حیرت شدم که این چیست و این مرد کیست ؟
اعمال و افعال او چه بوده است ؟
تاسف خوردم که چرا از وی نپرسیدم و از قضیه او سئوال نکردم .
روز دوم نیز آمد و در چهار مرتبه هر دفعه یک چهارم او را قی کرد.
در این مرتبه وقتی اعضای او کامل شد. از صومعه بیرون دویدم و او را به خدا سوگند دادم و گفتم
: ای مرد! کیستی ؟ جوابم را نداد. باز گفتم :
به حق آن کسی که تو را آفریده است سوگند می دهم بگو چه کسی هست
و چه کاره بوده ای ؟ قضیه تو با این مرغ چیست ؟ در جواب گفت :
((عبدالرحمان بن ملجم مرادی )) هستم و علی بن ابیطالب علیه السلام را کشته ام .
خداوند این مرغ را بر من گماشته است که هر روز مرا بدین گونه که دیدی عذاب کند.
از او پرسیدم : علی بن ابیطالب کیست ؟ گفت : پسر عموی حضرت محمد صلی الله علیه واله و وصی اوست .
وقتی آن ها را شناختم مسلمان شدم و اکنون به حج خانه خدا و زیارت حضرت رسول علیه السلام مشرف شده ام
✅ در احوال حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام نقل شده است :
اهل کوفه بعد از به درک فرستادن ابن ملجم مرادی استخوانهای او را در گودالی انداختند.
تا مدتی مردم صدای ضجه و ناله از استخوانهای او را می شنیدند.
چرا چنین نباشد؟ آن شقی و بدبخت ، بزرگترین جنایت را مرتکب شد و جزای خود را هم دید.
او هنوز به درک واصل نشده بود که به آتش قهر و غضب مردم سوخت .
🔰 نقل شده است بعد از شهادت علی علیه السلام : عبدالله بن جعفر گفت :ابن ملجم را به من واگذارید. سپس دستور داد میخی را داخل آتش گذاشتند،
وقتی سرخ شد به داخل چشمهای او کشیدند و با آن میخ سرخ شده چشمهای او را سرمه کردند،
بعد از آن دست و پای او را قطع کردند، سپس زبانش را بریدند و او را به آتش سوزاندند.
🔰 این عذاب دنیایی او بود و عذاب برزخی او را هم شنیدی ، عذاب آخرتی را هم خدا می داند
که چگونه باید او را در آتش قهر و غضب خود بسوزاند.
ادامه دارد ...
۵۲۰
۲۴ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.