"فایدهٔ تحریم ها بر علیه ایران" !!
"فایدهٔ تحریم ها بر علیه ایران" !!
تحریم ها اگر هیچ نداشت، این ویژگی
را داشت که بدانیم کجای کار
ایستادهایم...
داشتیم از خودکفایی در تولید"موشک"
هوار میزدیم که تحریم یادمان
انداخت"پوشک" هم نداریم!
از نوشتن برنامههای مدیریت جهانی
سخن میگفتیم،یادمان آمد جوهرِ
خودکارهایمان هم وارداتی است!
از هویت ایرانی - اسلامی حرف
میزدیم،دیدیم بدنهٔ کارتهای
هویتیمان هم تولید خودمان نیست!
در اندیشهٔ رسیدن به "دروازه"های
سعادت بشری بودیم،چشم باز کردیم
دیدیم "درِ" آبمعدنیمان را هم داریم
از همسایهها میخریم!
قرار بود دلخوش به این نباشیم که
دنیایمان آباد میشود،
قرار بود آخرتمان هم گلستان شود،
یکمرتبه دیدیم دیگر دنیایی نداریم
که بواسطهاش آخرت را آباد کنیم!
خواستیم به"آزادی" برسیم،حالا با
کلههای خَفکرده در پنجه،گرفتار
تأمین کالاهای اساسی ماندهایم!
از "آتشبارها"یمان حرف میزدیم
که دیدیم مرد شرمندهای در یک ظهر
تابستان شهریور خودش را به "آتش"م
کشید!
ما ماندیم و شرمی که تا هستیم
قامت راست نتوانیم کرد.
تحریمها یادمان انداخت دنیای ما
دنیای "عربدهکشی"ها با دهانهای
کفکرده نیست.
یادمان انداخت تفاوت است میان
"استقلال" و "انزوا".
"ملت مستقل" را نمیتوان از پهنهٔ
جهان حذف کرد،اما "ملت منزوی"
را میتوان.
راهی دراز است از "شعار" تا "شعور"!
حالا رسیدهایم به انتها.
میتوان با "دالامب و دولومب"های
کرکنندهٔ ایدئولوژیک ملتی را سالها
اداره و کنترل کرد،اما "اقتصاد"،
ایستگاه آخر است!
ملتی که "آزادی" ندارد میتواند با
خیال امنیت زندگی کند،اما او که"نان"
در سفره ندارد،مرگ در "خیابان" یا
"خانه" برایش توفیر نمیکند!
ملتی که چهاردهه به شیطان بزرگ
تف و لعن میفرستاد،حالا در صفهای
طولانی به انتظار خرید یک واحد از
پول این دشمن قدارهبند است که
مبادا "ریال" کمجانش مثل تکهیخی
زیر آفتاب ذوب شود.
کوچک شود.
کوچکتر شود!
سخن از عزت گفتیم،زیاد هم گفتیم؛
اما میان این هیاهوهای گیجکننده
یادمان رفت ملتی که "نان" ندارد
"عزت" ندارد،"هیچ" ندارد...!!
پ.ن:هیچ چیز بد مطلق نیست !
تحریم ها اگر هیچ نداشت، این ویژگی
را داشت که بدانیم کجای کار
ایستادهایم...
داشتیم از خودکفایی در تولید"موشک"
هوار میزدیم که تحریم یادمان
انداخت"پوشک" هم نداریم!
از نوشتن برنامههای مدیریت جهانی
سخن میگفتیم،یادمان آمد جوهرِ
خودکارهایمان هم وارداتی است!
از هویت ایرانی - اسلامی حرف
میزدیم،دیدیم بدنهٔ کارتهای
هویتیمان هم تولید خودمان نیست!
در اندیشهٔ رسیدن به "دروازه"های
سعادت بشری بودیم،چشم باز کردیم
دیدیم "درِ" آبمعدنیمان را هم داریم
از همسایهها میخریم!
قرار بود دلخوش به این نباشیم که
دنیایمان آباد میشود،
قرار بود آخرتمان هم گلستان شود،
یکمرتبه دیدیم دیگر دنیایی نداریم
که بواسطهاش آخرت را آباد کنیم!
خواستیم به"آزادی" برسیم،حالا با
کلههای خَفکرده در پنجه،گرفتار
تأمین کالاهای اساسی ماندهایم!
از "آتشبارها"یمان حرف میزدیم
که دیدیم مرد شرمندهای در یک ظهر
تابستان شهریور خودش را به "آتش"م
کشید!
ما ماندیم و شرمی که تا هستیم
قامت راست نتوانیم کرد.
تحریمها یادمان انداخت دنیای ما
دنیای "عربدهکشی"ها با دهانهای
کفکرده نیست.
یادمان انداخت تفاوت است میان
"استقلال" و "انزوا".
"ملت مستقل" را نمیتوان از پهنهٔ
جهان حذف کرد،اما "ملت منزوی"
را میتوان.
راهی دراز است از "شعار" تا "شعور"!
حالا رسیدهایم به انتها.
میتوان با "دالامب و دولومب"های
کرکنندهٔ ایدئولوژیک ملتی را سالها
اداره و کنترل کرد،اما "اقتصاد"،
ایستگاه آخر است!
ملتی که "آزادی" ندارد میتواند با
خیال امنیت زندگی کند،اما او که"نان"
در سفره ندارد،مرگ در "خیابان" یا
"خانه" برایش توفیر نمیکند!
ملتی که چهاردهه به شیطان بزرگ
تف و لعن میفرستاد،حالا در صفهای
طولانی به انتظار خرید یک واحد از
پول این دشمن قدارهبند است که
مبادا "ریال" کمجانش مثل تکهیخی
زیر آفتاب ذوب شود.
کوچک شود.
کوچکتر شود!
سخن از عزت گفتیم،زیاد هم گفتیم؛
اما میان این هیاهوهای گیجکننده
یادمان رفت ملتی که "نان" ندارد
"عزت" ندارد،"هیچ" ندارد...!!
پ.ن:هیچ چیز بد مطلق نیست !
۳۰.۷k
۰۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.