دیشب زیر آسمان سرد بهشت زهرا لحظاتی کنار مزار آرمان علی
دیشب، زیر آسمان سرد بهشت زهرا، لحظاتی کنار مزار آرمان علیوردی نشستم. خاک سرد بود، اما قلبم از غربتش آتش گرفت. انگار عاشورا دوباره زنده شده بود؛ همان تنهایی، همان مظلومیت، همان زخمهای بیشمار بر پیکری که جز عشق به ولایت گناهی نداشت. آرمان، این شیرمرد غریب، در محاصره لاشخورهایی افتاد که نه انسان بودند، نه حیوان. یکی با سنگ بر سینهاش کوبید، یکی با چوب بر پیکرش تاخت، یکی لباس از تنش درید و دیگری انگشتر از انگشتش کشید. لبهای تشنهاش، مثل مولایش حسین(ع)، جز نام حق چیزی نگفت. در آن غربت، در آن تنهایی، میان آن همه پلیدی، آرمان ایستاد و جان داد. غارتگران خونخوار، حتی رحم به پیکر بیجانش نکردند. ای آرمان! تو غریبانه رفتی، اما نامت در قلب ایران جاودانه شد. کاش میشد با اشکهایمان غبار غربتت را بشوییم، ای مظلوم سرافراز!
#صالح_شریفی ✍️
┄┅┅❅🇮🇷❅┅┅┄
#بنات_المهدی
https://eitaa.com/joinchat/3245080820Cd662284f32
🍃✨️
══°✦ ❃ ✦°══
#صالح_شریفی ✍️
┄┅┅❅🇮🇷❅┅┅┄
#بنات_المهدی
https://eitaa.com/joinchat/3245080820Cd662284f32
🍃✨️
══°✦ ❃ ✦°══
- ۳.۵k
- ۰۴ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط