خوش آمدی بنشین شعر تازه دم دارم
خوش آمدی بنشین شعر تازه دم دارم
هوای گریه زیاد است شانه کم دارم
چه خوب شد که رسیدی هوا غزل خیز است
علی الخصوص تو را در برابرم دارم
مرا ببخش که تلخ است و باب میلت نیست
مرا ببخش اگر گونه های نم دارم
دلیل اینهمه غربت دلیل بی کسی م
رفاقتی ست که با دفتر و قلم دارم
دو استکان ببر از طعم واژه ها پر کن
بِچش بچش که بفهمی چه قدر غم دارم
به شوق آمدن تو غزل دم آوردم
نفس بریده ام وقافیه کم آوردم
بگو کنار منی در صدای هرفریاد
بگو که فاتح گنجی در این خراب آباد"
بمان که حوصله ی شعر را به هم بزنیم
بمان که تا ته این کوچه را قدم بزنیم
Eli
هوای گریه زیاد است شانه کم دارم
چه خوب شد که رسیدی هوا غزل خیز است
علی الخصوص تو را در برابرم دارم
مرا ببخش که تلخ است و باب میلت نیست
مرا ببخش اگر گونه های نم دارم
دلیل اینهمه غربت دلیل بی کسی م
رفاقتی ست که با دفتر و قلم دارم
دو استکان ببر از طعم واژه ها پر کن
بِچش بچش که بفهمی چه قدر غم دارم
به شوق آمدن تو غزل دم آوردم
نفس بریده ام وقافیه کم آوردم
بگو کنار منی در صدای هرفریاد
بگو که فاتح گنجی در این خراب آباد"
بمان که حوصله ی شعر را به هم بزنیم
بمان که تا ته این کوچه را قدم بزنیم
Eli
۳.۲k
۱۳ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.