برده تاب از جسم من امروز و فردا کردنت
برده تاب از جسم من امروز و فردا کردنت
عاشقی کردن به رسم چون زلیخا کردنت
عاشقم هستى ولی تنهاى تنها بر زبان
خوب میفهمم از این غم را به دل جا کردنت
دل به یغما برده ای اما چه حاصل نا رفیق
نه به این دلداد گیها و نه رسوا کردنت
دوستم دارى ولی سرگیجه می گیرد دلم
تا كجاها مي رود ديوار حاشا کردنت؟
کم بزن آتش به جانم تَلّ خاکستر شدم
خط بكش بر قصه ًما را ز سر وا کردنتً
بسته ای بار سفر پس اینهمه دل دل چرا؟
حال من بد می شود از این مدارا کردنت
این تو و این جاده اما من چه را باور کنم؟
ذوق چشمان تو یا این پا و آن پا کردنت؟
🍃🥀🍃💚❤️💚
عاشقی کردن به رسم چون زلیخا کردنت
عاشقم هستى ولی تنهاى تنها بر زبان
خوب میفهمم از این غم را به دل جا کردنت
دل به یغما برده ای اما چه حاصل نا رفیق
نه به این دلداد گیها و نه رسوا کردنت
دوستم دارى ولی سرگیجه می گیرد دلم
تا كجاها مي رود ديوار حاشا کردنت؟
کم بزن آتش به جانم تَلّ خاکستر شدم
خط بكش بر قصه ًما را ز سر وا کردنتً
بسته ای بار سفر پس اینهمه دل دل چرا؟
حال من بد می شود از این مدارا کردنت
این تو و این جاده اما من چه را باور کنم؟
ذوق چشمان تو یا این پا و آن پا کردنت؟
🍃🥀🍃💚❤️💚
۷.۲k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.