من دلم میخواست به تو برسم
من دلم میخواست به تو برسم
که بعد از آن همه ترس برایِ از دست دادنت
یک شب بی وهم از رفتن و تا ابد نبودنت چشم رویِ هم بگذارم...
من دلم میخواست به تو برسم
که وقتی پر از تشویشم
تنِ دردناکم را تکان دهم و صورتم را برگردانم و نگاهت کنم
بعد آرامش مهمان تمامِ ثانیه هایم بشود...
من دلم میخواست به تو برسم
که خیلی حس ها را با تو تجربه کنم
که دستهایم صورتت را از بر شود
و لبهایت خنده هایم را از حفظ
که عطرِ تنت با عطرِ نفس هایم یکی شود
و شانه هایت خانه ام....
من میخواستم به تو برسم
که مزهِ دهانم
به شوریِ اشک هایِ رویِ گونه هایم نباشد
که بوسه هایم رویِ لبهایم نماند و از دهان نیوفتد
که دوستت دارم هایم بیات نشود
و نوازش هایم رویِ سر انگشتانم خشک نشوند،نمیرند....
من با تک تک سلول هایم میخواستم
بعد از آن همه نشدن ها
و قسمت نبودن ها
و نرسیدن ها
به یکی که تو باشی برسم....
که بعد از آن همه ترس برایِ از دست دادنت
یک شب بی وهم از رفتن و تا ابد نبودنت چشم رویِ هم بگذارم...
من دلم میخواست به تو برسم
که وقتی پر از تشویشم
تنِ دردناکم را تکان دهم و صورتم را برگردانم و نگاهت کنم
بعد آرامش مهمان تمامِ ثانیه هایم بشود...
من دلم میخواست به تو برسم
که خیلی حس ها را با تو تجربه کنم
که دستهایم صورتت را از بر شود
و لبهایت خنده هایم را از حفظ
که عطرِ تنت با عطرِ نفس هایم یکی شود
و شانه هایت خانه ام....
من میخواستم به تو برسم
که مزهِ دهانم
به شوریِ اشک هایِ رویِ گونه هایم نباشد
که بوسه هایم رویِ لبهایم نماند و از دهان نیوفتد
که دوستت دارم هایم بیات نشود
و نوازش هایم رویِ سر انگشتانم خشک نشوند،نمیرند....
من با تک تک سلول هایم میخواستم
بعد از آن همه نشدن ها
و قسمت نبودن ها
و نرسیدن ها
به یکی که تو باشی برسم....
- ۷.۱k
- ۰۱ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط