بپا و سرم

بـےپا و سرم
بیا و سردارے ڪن
این خستہ‌ۍ زخم خۅࢪده را یار؁ ڪن
حالا کہ کسێ نمانده اِی بغضِ نہان
تا لحظہ‌ی مرگ،
آبرودارے ڪن
#نوید_نیّری

#حاج_قاسم
#مرد_میدان
دیدگاه ها (۲)

من بلد نیستم دوستت نداشته باشم سوادم فقط تا دوست داشتنت قد ...

بیا و دست‌هایت را بباف به دست‌هایم من دوست دارم قصه‌ای را ک...

که به غیرِ با تو بودن دلم آرزو ندارد:) •۰•۰•۰•۰•۰•۰•۰•۰•۰•۰•...

وَچهـ‌احسـٰاس‌نَجیبی‌ست‌کہ‌بادیدنِ‌تـو طلبِ‌عشق‌زِبیگـٰانہ‌ن...

کاش براتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط