ای مردمان بگویید آرام جان من کو

ای مردمان بگویید آرام جان من کو
راحت‌فزای هرکس محنت‌رسان من کو

نامش همی نیارم بردن به پیش هرکس
گه گه به ناز گویم سرو روان من کو

در بوستان شادی هرکس به چیدن گل
آن گل که نشکفیدست در بوستان من کو

جانان من سفر کرد با او برفت جانم
باز آمدن از ایشان پیداست آن من کو

هرچند در کمینه نامه همی نیرزم
در نامهٔ بزرگان زو داستان من کو

هرکس به خان و مانی دارند مهربانی
من مهربان ندارم نامهربان من کو

#انوری
دیدگاه ها (۴)

سرم را می ‌کنی پر شور و بردل می‌نهی منتدلم را میکشی در خون و...

ترسم که تو هم یار وفادار نباشیعاشق کش و معشوق نگه دار نباشیم...

با من دلشده گر یار نسازد چه کنم؟دل غمگین مرا گر ننوازد چه کن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط