من و دل هر دو زآغوش کسی طرد شدیم

من و دل هر دو زآغوش کسی طرد شدیم
هردو از عشق در این مساله دلسرد شدیم

جغد شومی به سرشاخه ی احساس نشست
زیر باران بهاری من و دل زرد شدیم !!!

کوچه هر شب به خودش باز مرا می خواند
ما به عشق غزل از چشم تو شبگرد شدیم

زندگی ؛ حسرت یک عمر نداری ها بود ...
وه چه قدر زود هم آغوش غم و درد شدیم

ما به یاد تو و گیسوی رهایت در باد
دل سپردیم به هر کوچه و ولگرد شدیم

بچه بودیم در این راه من و یک دل زار
زیر باران غمش گریه کنان مرد شدیم !!!

#محمد_باقر_الستی
دیدگاه ها (۰)

🍁 آذر 🌨❄️🌨باید بانویی باشد با گیسوان طلایی👧که هر روز و هر شب...

#عاشقانه_ها

دنبال خيال می كشاني ما رادر عرصه غصه می دواني ما راای عشق چ...

همیشه نباید حرف زدگاه باید سکوت کردحرف دل که گفتنی نیست !!با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط