روی آن شیشه تبدار تو را ها کردم

روی آن شیشه تبدار تو را "ها" کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم

حرف با برف زدم سوز زمستانی را
با بخار نفسم وصل به گرما کردم

شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم

عرقی سرد به پیشانی آن شیشه نشست
تا به امید ورود تو دهان وا کردم

در هوای نفسم گم شده بودی ای عشق
با سرانگشت ، تو را گشتم و پیدا کردم

با سرانگشت کشیدم به دلش عکس تو را
عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم
دیدگاه ها (۱)

دوستت دارم مهتاب ولی باید فراموشت کنممثل شمع رو به باد باید ...

_مهتاب🌹 البته که دوستت دارم احمق جان.ولی آزارت می دهم.دلیلش ...

‌برداشتم پسوندِ اسمت را از گوشی ام مغرورِ معمولی! یک عمر، عش...

لیلی بنشین خاطره ها را رو ڪن..لب وا ڪن و با واژه بزن جادو ڪن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط