من و دریا غزلی ناب سرودیم از تو

من و دریا، غزلی ناب سرودیم از تو
غزلی مثل تو نایاب سرودیم از تو

بس که زیبا شده، آنان که ندانند تو را
در خیالند که در خواب سرودیم از تو

آسمان بود که از دست زمین می‌افتاد
بس که ما در تب و در تاب سرودیم از تو

گرچه با بوسه‌ای از دور دلی خوش کردیم
خوشتر از آن شب مهتاب سرودیم از تو

تشنگی، آه ... چه‌ها با من و این شعر نکرد
هرچه با حنجره آب سرودیم از تو

موج بر موجشکن خورده فقط می‌فهمد
که چه بی‌تاب در این قاب سرودیم از تو
دیدگاه ها (۳۱)

من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود رابه یک پرواز بی هنگا...

ببندم "شالو"می پوشم "قدک" را "بنازم" گردش "چرخ و فلک"را "بگ...

مَستِ عشقم کُنجِ آغوشت خدایی می کنم تا تو لیلای منی ، من پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط