نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست

گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست

سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست


#هوشنگ_ابتهاج
دیدگاه ها (۲۰)

دستم را بگیرجیب ها گاهیعمق تنهایی را نمی فهمند! #امیر_مستوفی...

‌ تقصیر دلم بود که چشمان تو را خواستاین سر به هوا مثل خودم ع...

اگر مرا دوست نمی داری... ؛نداشته باش...!من هر طور که شده ؛خو...

تا به کی باشی وُ من پی به حضورت نبرم؟! آرزوی منی؛ ای کاش به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط