چشم تبدیل به عشق

پارت ۴.
شب ان وقت شوگا با اعضا و افرادش به خونه ی نامجون حمله کرد

ساعت ۳ شب بود که همه از پنچر وارد شودن و نامجون روی مبل نشست

نامجون: میدونستم میخواین بیاین

شوگا خندید: پس میدونستی امروز اخرین روزته

نامجون : جلو نرو مین یونگی شاید روز خودت باشه

شوگا خمیازه کشید : تموم شود خیلی تعصیر گذار بود

شوگا به تهیونگ علامت داد که از پشت بزنتش

شوگا: نامجون اخر روزت خوش بگذری بایی👋( دست تکون داد براش )

تهیونگ شلیک کرد به مغزش

کوک: مثل همیشه هیچ کس نمیتونه داداشمون شکستش بده

جیمین: خوب معلوم بزرگ ترین باند دنیا و کل جهان ازش میترسن

شوگا: خوب بسه میخوام برم بخوابم فردا کلی کار دارم

جیهوپ : چه کار نامجون دیگه مرد مگه کسی دیگه هم هس

شوگا: یکی در نظر دارم که زندگیمو نابود کرد

جین: خوب پس بریم تا فردا ببینم چه نقشی بکشیم

کوک : میخواین اینو عمارت قشنگ رو همینجوری رها کنید

جیمین: پس چه کار کنیم ؟

کوک: اتیشش بزنیم با جسد

تهیونگ: عالیی بنزین داریم

شوگا: خوبه به یکی از سرباز ها بگو بنزین رو بیاره

کوک : برو بنزین بیار

تعظیم کرد و رفت آوردش

":بفرمایید قربان

همه اعضا رفتن خونه نامجون رو پر بنزین کردن و فندک رو اوردن و از پشت داشتن میرفتن پرتش کردن و خونه منفجر شود

رفت عمارت شوگا رسیدن

شوگا: بچه ها کارتون عالی بود خسته نباشید

جیمین: توهم محشر بودی

کوک : نهههههه شیر موزم کو

تهیونگ : ای خدا فرار

کوک: تهیونگ میکشمت

شوگا : من برم بخوابم

جین : برو بخواب خسته شودی

بعد کل جر و بحث کوک و تهیونگ رفتن خوابیدن

فردای ان صبح
....
دیدگاه ها (۰)

خشم تبدیل به عشق

خشم تبدیل به عشق

سلام بچه ها اون پیچی که دیروز گذاشتم رو اینجا فعالیت میکنی چ...

های گایززززسلام 😁 امروز مهمونه جدیدیی اوردم فیک نویسه حمایتش...

آغوش گرم پارت ۳:دوست شوگا:دو تایی شون اینجان شوگا:الان میایم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط