ویو شین هه
ویو شین هه
شین هه: وای دخترا بجنبید از پرواز جا میمونیم
(اعضای گروه ابی سفید ۵ ساله که بخاطر شرایط کمپانی و رئیس کمپانی مجبور شدن بیان آمریکا و این باعث حرص فناشون شده بود و کمپانی شون مجبور شد بلاخره دخترا رو به کره برگردونه)
نارا:من اماده ام که اونا نمیان
سون هی:من همینطور
لیا:منم همینطور
سانا:تقصیر من نیست یورا لفتش میده
لیا:وایسا ببینم هانول کجاست؟!
شین هه:تا چند دقیقه پیش همینجا بود
هانول:اوسکلا چرا نمیاین(توی ماشینه و داد زد که دخترا بشنون)
لیا:خواهر قسم خورده خودته که داره لفتشمیده
یورا:اومدم بابا کشتین خودتونو
سون هی:نه عزیزم هنوز زوده دیر تر میومدی
یورا:مسخره
شین هه:بسه بیایین بریم درمون شد
(سوار ماشینا شدن)
هانول:مطمئنم از پرواز جا میمونیم
یورا:نمیمونیم هنوز وقت هست...چیییییی!!!!
ساعت۷:۱۵عه
شین هه:تازه ساعتو دیدی
یورا:چرا منتظری راه بیوفت دیگه(رو به راننده)
راننده:چشم
(بعد از ربع ساعت)
سون هی:خب بچه پیاده شین و ماسک هاتونم یادتون نره
سانا:باشه مامان
سون هی:مسخره بازی در نیار ماسکتو بزن
شین هه:همتون بیاین اینجا
نارا:چیشده چرا گفتی بیایم اینجا
شین هه:باید به دوگروه تقسیم بشیم
بقیه بجز سون هی:چرا
سون هی:چون برا اینکه فرودگاه شلوغ نشه
شین هه:و همینطور جلب توجه
سون هی: بدون بادیگارد اومدیم ولی اگه همه باهم بریم قطعا میفهمن
بقیه اعضا:اوکی فهمیدم
شین هه:نارا هانول لیا خودمون باهم میریم
سون هی:یورا و سانا خودمونم سه تایی از اون ور میریم
لیا:پس بریم توی هواپیما میبینمتون
خلاصه که همه وارد هواپیما شدن صندلیا شونم خیلی باهم فاصله نداشت
یورا:میگم سون هی
سون هی:هووم
یورا:توی کره هم بدون بادیگارد میریم یعنی اونجا از اومدنمون خبر دارن حتما میفهمن خودمونیم
سون هی:نه نگران نباش اقای لی(لی جونگ هه رئیس کمپانی شون هست)برامون توی فرودگاه کره بادیگارد مخفی گذاشته
یورا:خوبه
(بعد از چند ساعت)
شین هه:دخترا بیدار شین رسیدیم
نارا:وای نفهمیدم چطور خوابم برد
شین هه:زودباش هانول و لیا رفتن پیش سون هی اینا
نارا:وایسا کیفمو بردارم... خیلی خب بریم
○بعد از پیاده شدن دخترا همه فنا به سمتشون هجوم بردن ولی بادیگاردا مانع شدن خبر بازگشت ابی سفید توی کره غوغا به پا کرده بود دخترا از فرودگاه خارج شدن و سوار ماشین شدن و به خونه ای که لی جونگ هه براشون گرفته بود رفتن○
هانول:خوبه خوشم اومد
لیا:اره قشنگه تقریبا مثل خونه قبلیمون تو آمریکائه
سانا:اون که خونه نبود قصر بود🤣
نارا:به نظر من بیشتر شبیه زندان بود تا قصر
**ادامه دارد**
&اسم فندوم وایت بلو ویوا هستش و رنگ لایت استیکشون هم ابی و سفیده و ارم گروهشون یه پروانه خوشگل و افسانه ایه لایت استیکشون هم توی برگزیده هاست&
شین هه: وای دخترا بجنبید از پرواز جا میمونیم
(اعضای گروه ابی سفید ۵ ساله که بخاطر شرایط کمپانی و رئیس کمپانی مجبور شدن بیان آمریکا و این باعث حرص فناشون شده بود و کمپانی شون مجبور شد بلاخره دخترا رو به کره برگردونه)
نارا:من اماده ام که اونا نمیان
سون هی:من همینطور
لیا:منم همینطور
سانا:تقصیر من نیست یورا لفتش میده
لیا:وایسا ببینم هانول کجاست؟!
شین هه:تا چند دقیقه پیش همینجا بود
هانول:اوسکلا چرا نمیاین(توی ماشینه و داد زد که دخترا بشنون)
لیا:خواهر قسم خورده خودته که داره لفتشمیده
یورا:اومدم بابا کشتین خودتونو
سون هی:نه عزیزم هنوز زوده دیر تر میومدی
یورا:مسخره
شین هه:بسه بیایین بریم درمون شد
(سوار ماشینا شدن)
هانول:مطمئنم از پرواز جا میمونیم
یورا:نمیمونیم هنوز وقت هست...چیییییی!!!!
ساعت۷:۱۵عه
شین هه:تازه ساعتو دیدی
یورا:چرا منتظری راه بیوفت دیگه(رو به راننده)
راننده:چشم
(بعد از ربع ساعت)
سون هی:خب بچه پیاده شین و ماسک هاتونم یادتون نره
سانا:باشه مامان
سون هی:مسخره بازی در نیار ماسکتو بزن
شین هه:همتون بیاین اینجا
نارا:چیشده چرا گفتی بیایم اینجا
شین هه:باید به دوگروه تقسیم بشیم
بقیه بجز سون هی:چرا
سون هی:چون برا اینکه فرودگاه شلوغ نشه
شین هه:و همینطور جلب توجه
سون هی: بدون بادیگارد اومدیم ولی اگه همه باهم بریم قطعا میفهمن
بقیه اعضا:اوکی فهمیدم
شین هه:نارا هانول لیا خودمون باهم میریم
سون هی:یورا و سانا خودمونم سه تایی از اون ور میریم
لیا:پس بریم توی هواپیما میبینمتون
خلاصه که همه وارد هواپیما شدن صندلیا شونم خیلی باهم فاصله نداشت
یورا:میگم سون هی
سون هی:هووم
یورا:توی کره هم بدون بادیگارد میریم یعنی اونجا از اومدنمون خبر دارن حتما میفهمن خودمونیم
سون هی:نه نگران نباش اقای لی(لی جونگ هه رئیس کمپانی شون هست)برامون توی فرودگاه کره بادیگارد مخفی گذاشته
یورا:خوبه
(بعد از چند ساعت)
شین هه:دخترا بیدار شین رسیدیم
نارا:وای نفهمیدم چطور خوابم برد
شین هه:زودباش هانول و لیا رفتن پیش سون هی اینا
نارا:وایسا کیفمو بردارم... خیلی خب بریم
○بعد از پیاده شدن دخترا همه فنا به سمتشون هجوم بردن ولی بادیگاردا مانع شدن خبر بازگشت ابی سفید توی کره غوغا به پا کرده بود دخترا از فرودگاه خارج شدن و سوار ماشین شدن و به خونه ای که لی جونگ هه براشون گرفته بود رفتن○
هانول:خوبه خوشم اومد
لیا:اره قشنگه تقریبا مثل خونه قبلیمون تو آمریکائه
سانا:اون که خونه نبود قصر بود🤣
نارا:به نظر من بیشتر شبیه زندان بود تا قصر
**ادامه دارد**
&اسم فندوم وایت بلو ویوا هستش و رنگ لایت استیکشون هم ابی و سفیده و ارم گروهشون یه پروانه خوشگل و افسانه ایه لایت استیکشون هم توی برگزیده هاست&
۳.۸k
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.