جای خالی یک غزل

جای خالی یک غزل...



 

نام من عشق است آیا می‌شناسیدم؟
زخمی ام – زخمی سراپا می‌شناسیدم ؟

با شما طی کرده ام راه درازی را 
خسته هستم خسته ، آیا می‌شناسیدم؟

راه ششصد ساله‌ای از دفتر حافظ 
تا غزل‌های شماها ، می‌شناسیدم؟

این زمانم گرچه ابر تیره پوشیده است
من همان خورشیدم اما، می‌شناسیدم؟

پای رهوارش شکسته ، سنگلاخ دهر
اینک این افتاده از پا ، می‌شناسیدم؟

می‌شناسد چشم‌هایم چهره‌تان را
همچنانی که شماها می‌شناسیدم
 
این‌چنین بیگانه از من رو مگردانید
در مبندیدم به حاشا ، می‌شناسیدم!

من همان دریایتان ای رهروان عشق!
رودهای رو به دریا! می‌شناسیدم

اصل من بودم ، بهانه بود و فرعی بود
عشق « قیس » و حُسن « لیلا » می‌شناسیدم؟

در کف « فرهاد » تیشه من نهادم ، من!
من بریدم ، بیستون را می‌شناسیدم؟

مسخ کرده چهره‌ام را گرچه این ایام
با همین دیوار ، حتی می‌شناسیدم

من همانم ، مهربان سال‌های دور
رفته‌ام از یادتان؟ یا می‌شناسیدم؟
دیدگاه ها (۲)

همیشه بذارین مردها خیال کنن خیلی مردن. حتی وقتی قد قاطرم مرد...

آدم های بیخود و بی مصرفی شده ایم. دیگر حتی متأثر هم نمی شویم...

.ساختن واژه ای به نام «فردا» بزرگترین اشتباه انسان بود،تا زم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط