خدای عزیزم

خدای عزیزم

آن روز که ما را به این خاک تبعید کردی
میدانستی چه غربتی دارد این دیار
گرچه فراموش کردیم
گرچه به اینجا که جایمان نبود دل بستیم
اما تنها که میشوم
میبینم چه غریبانه شب و روز میگذرانم
یعنی میشود؟!
میشود روزی بیاید که تو را ملاقات کنم
همانگونه که به دوستانت وعده داده ای؟!

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک / چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

#عکاسی#غروب#کرمانشاه#سرپل_زهاب
دیدگاه ها (۳)

حضرت معبود ... تو نزدیکی ... مطمئنم !این منم که رگ گردنم را ...

به چشمان خود دروغ نگوییم خدا دیدنیست .چشمهایی که خدارا نبینن...

خداوندامحبت خودت را دوست داشتنی ترینچیزها در نزد من قرار بده...

خدای من آنقدر کلمات عاشقانه ، بیش از من برای تو نوشته اند که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط