دمی با دوست در خلوت

دمی با دوست در خلوت،
بِهْ از صد سال در عِشرت !

من آزادی نمی‌خواهم!
که با یوسف به زندانم…

#سعدی
دیدگاه ها (۱۱)

هر کسی جای من بود...می برید...اما من میدوزم....دل به امید خد...

سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیمآخر به همان نقطه که بودیم رسید...

من و تو از آن تبار منقرضیمکه نگاهش به چشم تو رسید...

کفش‌های عقده ای,کلماتِ تازه به دوران رسیده,لحظه ی ندید پدیدی...

تو را در عین دوری دوست دارم تو را با این صبوری دوست دارم گل ...

آدمیزاد گاهی به یک نظر هوا خواه کسی میشودگاهی هم صد سال اگر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط