من بدون تو نمیتونم *پارت 3*
ادامه چند پارتی
من بدون تو نمیتونم
پارت 3
★ویو ات★
★روز میتینگ با هیترا★
بلخره روزش رسید
اوپاها هم چیزی نفهمیده بودن
یه کت و شلوار برند پوشیدم و به سمت کمپانی حرکت کردم
طبقات زیرین کمپانی یکسری استیج های تمرینی و سینما های مخصوص دیدن ام وی بودن
ولی به ندرت ازشون استفاده میشد
محل برگزاری میتینگ یکی از همین استیج ها بود
من بدون بادیگارد یا همراه اومده بودم تا با 150 تا هیتر صحبت کنم
150 تا به 3 تا گروه 50 نفری تقسیم شده بودن
وارد سالن شدم
★2 ساعت بعد★
دو تا از گروها تموم شده بودن و نوبت گروه سوم رسیده بود
تو این دوتا گروه اینجوری عمل کردم که باهاشون صحبت کردم و هرکسی که راضی شد یه قرار داد مینوشت تا قول بده دیگه هیترمون نیست و کسایی که از طرفش داوطلب شده رو هم از هیتر بودن دربیاره
تا الان فقط یکی دو نفر راضی به امضای قرارداد نشده بودن که اونقدم مهم نبود چون 98 نفر دیگه قرار داد رو امضا کرده بودن
5 دقیقه ای از رفتن گروه قبل رفته بود و منتظر گروه سوم بودم
★ویو جین★
من از وقتی ات وارد بنگتن شده عاشقش بودم
اما هیچوقت جرات اعتراف بهش رو نداشتم
بعد مدت ها امروز شجاعتمو جمع کردم تا بهش بگم
تصمیم داشتم به رستوران دعوتش کنم و بعدش بهش اعتراف کنم
معمولا سحرخیزه پس الان احتمالا بیداره
بهش زنگ زدم
1 بوق
2 بوق
3 بوق
و....
جواب نمیده
دوباره زنگ زدم
بازم جواب نمیده
دوباره
دوباره
دوباره و دوباره
الان 7 امین بار یه که دارم بهش زنگ میزنم اما همچنان جواب نمیده
به منیجرش زنگ زدم
منیجر ات:×/جین:-
-ات کجاست؟
×اممم خوب راستش
-جواب منو بده ات کجاست
منیجرش آدم دست پاچه ای بود مطمئنم الان دیگه بهم میگه
×ر... راستش از هفته ی پیش یه میتینگ با هیترا داشته و الانم تو ملاقاته
گوشیش هم سایلنته
-چی؟ هیتر؟ بادیگارد همراهش هست؟
×یعنی نه راستش ات شی نزاشتن که بادیگارد باهاشون باشه
-قرار ملاقاتش کجاست؟
×طبقه های زیری کمپانی
دیگه خیلی عصبی بودم
تلفنم با منیجرش رو قطع کردم
زنگ زدم به نامجون
نام:~
-ببینم تو با چه عقلی ات رو فرستادی پیش هیترا اونم بدون بادیگارد؟*عصبی و با داد
~من؟ ات؟ هیتر؟ چی داری میگی جین ات چی شده؟
-ینی تو نمیدونی
~من چیو باید بدونم؟
-ات یه قرار ملاقات با هیترا گذاشته
~چی؟ بادیگارد باهاش هست؟
-نههه
~ببین جین آروم باش الان باید بریم پیش ات
نمیدونی کجا میتینگ گزاشته؟
-توی یکی از سالنای طبقات زیری کمپانی
~زود حاضر شو بیا سمت کمپانی
★ویو ات★
بلخره گروه سوم هم وارد شد
ات:+
یکی:بفرمایید خانم جا این برای شماست*میخواد بهش یه آب میوه بده
+متشکرم
از دستش گرفتم
خیلی گرسنه م بود و صبحانه هم نخورده بودم
پس همون آب میوه رو خوردم
★1 ساعت بعد★
همه ی قرار داد ها رو نوشته بودیم
اما من حالم خیلی بد بود
سرم گیج میرفت
تلو تلو میخوردم
ضربان قلبم وحشتناک تند میزد
چی باعث شد اینطوری بشم؟
میخواستم یچیز دیگه هم بگم که در با شدت کوبیده شد.....
پایان پارت 3
واعییی چقد اعصابم خورده ۵ بار بیشتر گذاشتمشو پریده😑😶
خب حالا،برا اینکه حالمو خوب کنین تا فردا صبح لایک بارون کنید اینجارو،باشه؟😉😁
بوس😍
دعای من براتو:الهی جین بیاد خوابتون *آرمیا*😍🤣
#سناریو#سناریو_بی_تی_اس
#بنگتن#سناریو_بی_تی_اس
#فیک#وانشات#مین_یونگی
#شوگا#رپ_مانستر
#کیم_نامجون#آر_ام#جین
#جونگ_کوک#کوک
#کیم_تهیونگ
#پارک_جیمین#جی_هوپ#ته_ته
#نفر_بعدی_در_کار_نیست
#نفر_ بعدی_هیتر_ها_هستند
من بدون تو نمیتونم
پارت 3
★ویو ات★
★روز میتینگ با هیترا★
بلخره روزش رسید
اوپاها هم چیزی نفهمیده بودن
یه کت و شلوار برند پوشیدم و به سمت کمپانی حرکت کردم
طبقات زیرین کمپانی یکسری استیج های تمرینی و سینما های مخصوص دیدن ام وی بودن
ولی به ندرت ازشون استفاده میشد
محل برگزاری میتینگ یکی از همین استیج ها بود
من بدون بادیگارد یا همراه اومده بودم تا با 150 تا هیتر صحبت کنم
150 تا به 3 تا گروه 50 نفری تقسیم شده بودن
وارد سالن شدم
★2 ساعت بعد★
دو تا از گروها تموم شده بودن و نوبت گروه سوم رسیده بود
تو این دوتا گروه اینجوری عمل کردم که باهاشون صحبت کردم و هرکسی که راضی شد یه قرار داد مینوشت تا قول بده دیگه هیترمون نیست و کسایی که از طرفش داوطلب شده رو هم از هیتر بودن دربیاره
تا الان فقط یکی دو نفر راضی به امضای قرارداد نشده بودن که اونقدم مهم نبود چون 98 نفر دیگه قرار داد رو امضا کرده بودن
5 دقیقه ای از رفتن گروه قبل رفته بود و منتظر گروه سوم بودم
★ویو جین★
من از وقتی ات وارد بنگتن شده عاشقش بودم
اما هیچوقت جرات اعتراف بهش رو نداشتم
بعد مدت ها امروز شجاعتمو جمع کردم تا بهش بگم
تصمیم داشتم به رستوران دعوتش کنم و بعدش بهش اعتراف کنم
معمولا سحرخیزه پس الان احتمالا بیداره
بهش زنگ زدم
1 بوق
2 بوق
3 بوق
و....
جواب نمیده
دوباره زنگ زدم
بازم جواب نمیده
دوباره
دوباره
دوباره و دوباره
الان 7 امین بار یه که دارم بهش زنگ میزنم اما همچنان جواب نمیده
به منیجرش زنگ زدم
منیجر ات:×/جین:-
-ات کجاست؟
×اممم خوب راستش
-جواب منو بده ات کجاست
منیجرش آدم دست پاچه ای بود مطمئنم الان دیگه بهم میگه
×ر... راستش از هفته ی پیش یه میتینگ با هیترا داشته و الانم تو ملاقاته
گوشیش هم سایلنته
-چی؟ هیتر؟ بادیگارد همراهش هست؟
×یعنی نه راستش ات شی نزاشتن که بادیگارد باهاشون باشه
-قرار ملاقاتش کجاست؟
×طبقه های زیری کمپانی
دیگه خیلی عصبی بودم
تلفنم با منیجرش رو قطع کردم
زنگ زدم به نامجون
نام:~
-ببینم تو با چه عقلی ات رو فرستادی پیش هیترا اونم بدون بادیگارد؟*عصبی و با داد
~من؟ ات؟ هیتر؟ چی داری میگی جین ات چی شده؟
-ینی تو نمیدونی
~من چیو باید بدونم؟
-ات یه قرار ملاقات با هیترا گذاشته
~چی؟ بادیگارد باهاش هست؟
-نههه
~ببین جین آروم باش الان باید بریم پیش ات
نمیدونی کجا میتینگ گزاشته؟
-توی یکی از سالنای طبقات زیری کمپانی
~زود حاضر شو بیا سمت کمپانی
★ویو ات★
بلخره گروه سوم هم وارد شد
ات:+
یکی:بفرمایید خانم جا این برای شماست*میخواد بهش یه آب میوه بده
+متشکرم
از دستش گرفتم
خیلی گرسنه م بود و صبحانه هم نخورده بودم
پس همون آب میوه رو خوردم
★1 ساعت بعد★
همه ی قرار داد ها رو نوشته بودیم
اما من حالم خیلی بد بود
سرم گیج میرفت
تلو تلو میخوردم
ضربان قلبم وحشتناک تند میزد
چی باعث شد اینطوری بشم؟
میخواستم یچیز دیگه هم بگم که در با شدت کوبیده شد.....
پایان پارت 3
واعییی چقد اعصابم خورده ۵ بار بیشتر گذاشتمشو پریده😑😶
خب حالا،برا اینکه حالمو خوب کنین تا فردا صبح لایک بارون کنید اینجارو،باشه؟😉😁
بوس😍
دعای من براتو:الهی جین بیاد خوابتون *آرمیا*😍🤣
#سناریو#سناریو_بی_تی_اس
#بنگتن#سناریو_بی_تی_اس
#فیک#وانشات#مین_یونگی
#شوگا#رپ_مانستر
#کیم_نامجون#آر_ام#جین
#جونگ_کوک#کوک
#کیم_تهیونگ
#پارک_جیمین#جی_هوپ#ته_ته
#نفر_بعدی_در_کار_نیست
#نفر_ بعدی_هیتر_ها_هستند
۶.۰k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.